خوزه مارتی و سال‌های پایانی قرن ۱۹

زمان مطالعه: 12 دقیقه

مارتی از وقتی که خیلی جوان بود، نزد اسپانیایی‌ها به عنوان یک «جنین انقلابی» تحت نظر بود. حکومت وقت کوبا ابتدا او را به جزایر «پاینز» تبعید و از آن‌جا به اسپانیا فرستاده بود. مارتی محکوم شده بود که مادام‌العمر به خاک کوبا پا نگذارد. طی «جنگ اول استقلال» مارتی به زندان افتاده بود، ولی پس از هفت ماه که زنجیر بر پا در معادن سنگ به اعمال شاقه واداشته شده بود، از زندان فرار کرد و به نیویورک رفت. مارتی در آن‌جا و در سایر شهرهای آمریکا، به تشکیل گروه‌های انقلابی مشغول شد و سفرهایی نیز به جامائیکا و کشورهای آمریکای لاتین کرد تا مهاجرین کوبایی را به حرکات انقلابی تحریک کند.[i]

خوزه مارتی

در ۵ ژانویه ۱۸۹۲ مارتی «حزب انقلابی کوبا» را تشکیل داد. وی در مبانی اساسنامه حزب انقلابی کوبا عقایدی را روی کاغذ آورد که خود طی ده سال گذشته به نیت جامه عمل پوشاندن به آرمان استقلال کوبا پیشرفت داده بود. پس از ذکر این مقدمه که هدف حزب، که به نیروی اتحاد تمام مردان با همت بستگی داشت، به دست آوردن استقلال جزیره کوبا بود، اساسنامه اعلام می‌داشت: «حزب برای نیل به این هدف نقشه یک جنگ طولانی و فرسایشی را در نظر ندارد، بلکه خواهان جنگی کوتاه با شرکت سخاوتمندانه تمام قشرهای مردم و به منظور دست یافتن سریع به صلح و ایجاد کار برای تمام ساکنین جزیره است. جنگی که بر اساس روحیه و روش‌های جمهوری است تا پایه‌گذار ملتی شود که توانایی آن را داشته باشد که خوش‌بختی و بقای فرزندان خود را تأمین کند و در تداوم حیات تاریخی قاره آمریکا مؤثر بوده و به وظایف موقعیت جغرافیایی خود در منطقه عمل کند.» [ii]

مارتی در اساس‌نامه به بحث پیرامون مراحل دموکراتیک می‌پرداخت: «آزاد ساختن جزیره نه تنها از طریق استقلال آن از چنگ نیروهای بزرگ خارجی، بلکه تا سرحد امکان از سیستم اقتصاد آشفته و در حال احتضار فعلی و گشودن راه تازه‌ای برای تأمین منافع چند جانبه ساکنین جزیره.»

ماده­ هشت اساس‌نامه «حزب انقلابی کوبا» اهداف زیر را برمی‌شمرد:

  1. متحد ساختن همه کوبایی‌های مقیم خارج طی تلاشی مداوم و همگانی
  2. تشویق ایجاد روابط صمیمانه بین عناصر سیاسی و تاریخی در داخل و در خارج از جزیره برای پیروزی سریع جنگ و سهم در تکوین بنیان سازمان‌های کشور پس از پیروزی انقلاب
  3. اشاعه روحیه آگاهی و دانش مردم و روش‌های انقلابی در کوبا و متحد ساختن ساکنین جزیره در جنبشی همگانی به منظور پیروزی نهایی و بهبود بخشیدن به زندگی آن‌ها و آیندگان آن‌ها با روش‌هایی که جان آن‌ها را بی‌لزوم به مخاطره نیاندازد.
  4. جمع‌آوری وجه برای اجرای این برنامه و در عین حال پیدا کردن منابع متعدد و دائمی پول برای ادامه جنگ
  5. برقراری روابط پنهانی با ملل دوست با هدف پیشرفت سریع، خون‌ریزی کم‌تر در جنگ و پایان دادن به آن، و نیز همکاری در تأسیس و ابقاء جمهوری جدید[iii]

همان‌گونه که در «اساس‌نامه» حزب توسط مارتی طرح­‌ریزی شده بود، خود حزب دارای سازمانی متشکل از شعبات (یا کلوب‌هایی) بود که کوبایی‌ها و هواداران آن‌ها می‌توانستند با موافقت شخصی، حق اشتراک پرداخت کنند. هر کلوب دارای مدیری بود که جزو شورای دبیران حزب محسوب می‌شد. این شوراها، رابط بین افراد و تشکیلات مرکزی حزب بودند. دبیر اول حزب در ایالات متحده که مقر آن در نیویورک بود، «نماینده» نامیده می‌شد و خزانه­‌دار حزب زیر نظر او انجام وظیفه می‌کرد و متصدیان این دو سمت به صورت سالانه و از طریق رأی مدیران کلوب‌ها انتخاب می‌شدند.[iv]

مارتی برای سازمان‌دهی «حزب انقلابی کوبا» با بهره‌مندی از نبوغ شخصی‌ و امکاناتی که برایش محیا شده بود، موفق به نزدیک ساختن تمام عناصری را که امکان داشت متحد شوند، شد و این کار آسانی نبود. هزاران کوبایی در تبعید، در میان دسته‌بندی‌های مخالف یک‌دیگر و اغلب متخاصم، پراکنده بودند و هیچ­گونه توافق نظری درباره نحوه انقلاب و ماهیت جمهوری که در پی آن می‌آمد، نداشتند.[v] سهم بزرگ مارتی در انقلاب کوبا ایجاد یگانگی بین این نیروهای متخاصم و متناقض بود. وی این کار را بدون تسلیم شدن به تعصبات گروه‌ها یا یک گروه خاص انجام داد.

مارتی به رغم اصرار عده‌ای که می‌خواستند سیاه‌پوستان کوبا از گروه‌های دیگر انقلاب تبعیت کنند، هرگز چنین موضعی را نپذیرفت. هم‌چنین با پیشنهاد عده‌ای از ثروتمندان مبنی بر کنار گذاشتن رهبران سوسیالیست طبقه کارگر، مخالفت کرد.[vi]

رکود اقتصادی سال ۱۸۹۴ کوبا که به دنبال رکود ۱۸۹۳ ایالات متحده و قانون «تعرفه ویلسون – گورمن» آمد، نیروی الحاق‌طلبان جزیره را افزون کرد. در سال ۱۸۹۳ که رکود اقتصادی بین‌المللی در همه‌جا توسعه یافت، میزان معاملات اقتصادی و سرمایه‌گذاری ایالات متحده در کوبا نیز کاهش یافت. سال بعد در ایالات متحده مقررات تعرفه جدیدی موسوم به «تعرفه ویلسون-گورمن» یک افزایش ۴۰ درصدی روی شکر خام صادره از کوبا وضع کرد و به این ترتیب امتیازی که تولیدکننده کوبایی بر سایر تولیدکنندگان خارجی داشت، برداشته شد. آن‌چه که به بدبختی‌های اقتصادی کوبا می‌افزود این بود که در این موقع اسپانیا نیز به تلافی از «تعرفه ویلسون-گورمن»، که تبعیضی بر شکر کوبا محسوب می‌شد، تعرفه‌های گمرکی جدیدی بر اکثر کالاهای وارداتی آمریکا به کوبا وضع کرد و تعرفه‌های موجود را افزایش داد. با این اقدامات که در عمل وضعیت انحصار تجار اسپانیایی را دوباره بر اقتصاد کوبا بازمی‌گرداند، هزینه زندگی در جزیره ناگهان به طور وحشتناکی صعود کرد. شرایط اقتصادی سختی که در زمستان ۹۵-۱۸۹۴ گریبان­گیر کوبا شد، باعث برانگیخته شدن مردم و مباحثات دامنه‌داری در سراسر جزیره گشت. یک گروه اصرار داشتند که الحاق به ایالات متحده تنها راه‌حل منطقی برای حل مشکلات فعلی کوباست. قوانین اسپانیا به طور بی‌رویه محدودیت‌هایی بر اقتصاد کوبا اعمال می‌کرد و اسپانیا از ترس این‌که مبادا گسترش مبادلات بازرگانی بین کوبا و ایالات متحده این جزیره را از کنترل کشور مادر خارج کند، هرگز فشار خصومت‌آمیز خود را بر اقتصاد کوبا کاهش نمی‌داد. در پایان سال ۱۸۹۴، مارتی تقریباً متقاعد شده بود که برای پیروزی واقعی در مبارزه استقلال، مقابله با نیروهای امپریالیستی در ایالات متحده و هواداران آن‌ها در کوبا، اجتناب‌ناپذیر است.

ماکسیمو گومز؛ رهبر نظامی انقلاب

تا آوریل سال ۱۸۹۲، اولین مرحله از کار مارتی تکمیل یافته بود. «حزب انقلابی کوبا» یک تشکیلات سازمان یافته بود و گروه‌هایی در ارتباط با آن در مراکز متعدد مهاجرین فعالیت داشتند و پیام آن از طریق «پاتریا» به اطلاع هزاران نفر در کوبا و خارج از کوبا می‌رسید. اکنون زمان آن فرا رسیده بود که نظامیان را خبر کرده و نیروهای حمله جنبش انقلابی را با هم هماهنگ نمود. برعکس موارد قبلی در جنبش انقلابی کوبا، مارتی تا تکمیل سازمان و نقشه‌های خود به رهبران نظامی چیزی نگفته بود. اما وقتی این کار انجام پذیرفت، او به سوی ژنرال ماکسیمو گومز روی کرد؛ مردی که مارتی هشت سال پیش به خاطر استبداد رأیش وی را طرد کرده بود. مارتی می‌دانست که گومز به خاطر تجربیات و تواناییش در جنگ‌های کوبا، مناسب‌ترین مرد برای رهبری جنبه نظامی مبارزات آزادسازی کوبا است، اما پیش از ارائه پیشنهاد خود به گومز، مارتی ابتدا عقیده تمام مراکز تبعیدیان را جویا شد تا ببیند آیا آن‌ها نسبت به این انتخاب نظر مساعد دارند یا نه.

ماکسیمو گومز

در اواسط آگوست ۱۸۹۲، نتایج این نظرخواهی معلوم و به مارتی اطلاع داده شد. او می‌توانست این فرماندهی را به گومز پیشنهاد کند. مارتی این کار را شخصاً طی دیداری با ژنرال گومز در سانتودومینگو در سپتامبر ۱۸۹۲ انجام داد.

ژنرال سال‌خورده نیز اکنون مانند مارتی اختلافات گذشته را کنار گذشته بود. او به مارتی گفت «از این لحظه می‌توانید روی خدمات من حساب کنید.» گومز که تحت تأثیر موفقیت‌های مارتی در سازمان دادن و تأسیس «حزب انقلابی کوبا» قرار گرفته بود، در خاطرات خود می‌نویسد: «پیروزی انقلاب بستگی به توافق و اتحاد داشت و به عقیده من کارهایی که خوزه مارتی تا امروز انجام داده بود، مراد مطلوب و تحکیم‌کننده به نظر می‌رسید. چون او به تدریج اتحاد عناصر مختلف را به دست آورده بود.» در مورد شخص مارتی نیز گومز می‌گوید: «او مردی باهوش، مقاوم و مدافع واقعی آزادی کشورش است.»

نشر روزنامه پاتریا توسط مارتی

مارتی نشر روزنامه‌ای را به منظور تبلیغ برای «حزب انقلابی کوبا» در نیویورک آغاز کرد و در ۶ مارس ۱۸۹۲، «پاتریا» (سرزمین اجدادی) اولین شماره خود را منتشر کرد که کل هزینه آن به وسیله تنباکوکاران کوبایی مهاجر مقیم فلوریدا تأمین شد. اگرچه این نشریه خود را ارگان رسمی «حزب انقلابی کوبا» اعلام نکرده بود، اما در صفحه اول آن اصول «اساسنامه» حزب به طور کامل چاپ شده بود که روزنامه آن‌ها را «محترم می‌شمرد و ارج می‌نهاد». سردبیر روزنامه پاتریا، یک سیاه‌پوست پورتوریکویی به نام «سوتِرو فیگوئروآ» بود که مدت‌ها تبلیغات مؤثری برای حزب انجام داده بود و یکی از ارکان حزب به­شمار می‌آمد.­[vii]

گشایش رسمی حزب انقلابی کوبا و شعبات آن

«حزب انقلابی کوبا» تا روزی که اکثریت کلوب‌های مهاجرین در ایالات متحده آن را تأیید نکردند، تأسیس خود را رسماً اعلام ننمود. اما در اوایل بهار سال ۱۸۹۲، کلیه کلوب‌های موجود بر اصول «اساس‌نامه» و مقررات اداری حزب صحه گذاشتند و در ۸ آوریل کلوب‌های جنوب به همراه نیویورک و فیلادلفیا، مارتی را به عنوان نماینده حزب در ایالات متحده و «بنجامین گوئرا» را به سمت خزانه‌­دار انتخاب کردند. دو روز بعد، در ۱۰ آوریل ۱۸۹۲، «حزب انقلابی کوبا» و شبکه شعبات و نمایندگان آن در کی‌ووست، تامپا، نیواورلئان و سایر مراکز مهاجرین رسماً گشایش یافت.

پست رهبری مهم مارتی به آنتونیو ماسه‌ئو

در ۳ ژانویه ۱۸۹۳، ژنرال ماکسیمو گومز رسماً به عنوان رهبر نظامی مردان جنگی انقلاب منصوب شد. اما بسیاری از کوبایی‌ها اکنون در این حیرت بودند که چرا آنتونیو ماسه‌ئو در این میان فراموش شده است، ولی در واقع مارتی قصد داشت از خدمات و توانایی‌های ماسه‌ئو نیز استفاده کند، چرا که پس از ملاقات با گومز به دیدار مادر ماسه‌ئو رفت…

ماریانا گراخالس، مادر ماسه­ئو، که اکنون در هشتاد و پنج سالگی در کینگستون جامائیکا زندگی می‌کرد، و شوهر و دو پسر دیگرش را در «جنگ‌های ده‌ساله» از دست داده بود، با سخنان و داستان‌های احساسی و تکان‌دهنده‌اش مارتی را عمیقاً متأثر ساخت. در نامه‌ای که مارتی پس از این دیدار به ماسه‌ئو نوشت، او را از احساس و نظرات خود آگاه کرد و نوشت که ماریانا گراخالس، «یکی از زنان بی‌نظیری است که قلب مرا آکنده از احساس تحسین ساخته است.» خوزه مارتی ممکن نبود طریق بهتری را برای راه یافتن به قلب ماسه‌ئو انتخاب کرده باشد. در ۱ فوریه ۱۸۹۳، مارتی پست رهبری مهمی را در جنبش آزادسازی به آنتونیو ماسه‌ئو پیشنهاد کرد و قول داد که تدارکات جنگی مورد نیاز را نیز تهیه و ارسال نماید. اگرچه ماسه‌ئو این بار مجبور نبود خودش تدارکات نظامی تهیه کند، اما به هرحال در قبول این پست ابتدا تردید کرد. او اکنون در کاستاریکا اقامت داشت، زمین مزروعی بزرگی را به کمک چندین کوبایی دیگر در تبعید اداره می‌کرد و کارش نیز بسیار موفقیت‌آمیز بود. بنابراین، ظاهراً بعید به نظر می‌رسید که در این مرحله از سال‌های عمر خود حاضر شود زندگی خوب و شغل مزرعه‌داری موفق خود را فدا کند؛ به‌ویژه آن‌که آخرین تجربه سخت و ناکامش در کوبا او را آزرده ساخته بود و همه فکر می‌کردند که وی دیگر برای همیشه جنگ را کنار گذارده است. اما مارتی تا ماسه‌ئو رسماً به خدمت وارد نشد، از پای ننشست. در ژوئن ۱۸۹۳، او خودش به کاستاریکا به دیدار ماسه‌ئو آمد و یک هفته با انقلابی سیاه‌پوست و خانواده‌اش زندگی کرد. ماسه‌ئو نیز مانند گومز تحت تأثیر موفقیت‌های چشم‌گیر مارتی قرار گرفت و بالاخره موافقت کرد که به جنبش ملحق شود. [viii]

سرانجام خوزه مارتی

در یازدهم آوریل ۱۸۹۵، خوزه مارتی به همراه دسته کوچکی از شورشیان در دماغه مایسی در ساحل شمالی کوبا پیاده شد. مارتی و گروه همراهش راه درازی را در جزیره پیمودند تا به نیروهای شورشی ژنرال ماکسیمو گومز بپیوندند. مارتی با نادیده گرفتن توصیه گومز که گفته بود در منطقه‌ای امن حرکت کند، سوار بر اسبی سفید وارد یک علفزار شد. غافل از این‌که در آن‌جا سرنوشتی نه دور از انتظار، پذیرایش بود. در نوزدهم می ۱۸۹۵، تنها سی و نه روز پس از بازگشت این شاعر میهن‌پرست به کوبا، مارتی با رگبار گلوله‌های اسپانیایی‌ها مواجه شد. او کشته شد و به الگویی برای آینده و برای نقش‌آفرینی فیدل کاسترو تبدیل گردید.[ix]

اوایل سال ۱۸۹۵، مارتی به دوست نزدیکش گونزالو کوئسادا گفت­: «ما باید هر چه زودتر دست به کار شویم… کوبا باید از سلطه اسپانیا و ایالات متحده هر دو آزاد باشد.» در ماه می ۱۸۹۵، پس از آن‌که جنگ استقلال دوم آغاز شد، مارتی توضیح بیش‌تری داد که چرا مجبور بودند هر چه زودتر دست به کار شوند. او نوشت:

«جنگ در موقع حساس و مناسبی شروع شده است و امیدواریم که از الحاق جزیره به ایالات متحده آمریکا جلوگیری کند.»[x]

نویسنده: محمدرضا عبدالحمیدی

منابع

[i] . فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵، ترجمه اسماعیل فصیح ، تهران، چاپخانه سپهر، ۱۳۶۲، ص۱۹

[ii] . همان ،ص۱۹-۲۰

[iii] .همان ،ص۲۰

[iv] . همان

[v] . همان ،ص۲۱

[vi] . همان

[vii] . فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵،،ص۲۱

[viii] . همان ،ص۲۳

[ix]. انقلاب کوبا مجموعه تاریخ جهان، اِرل رایس،ترجمه: مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس،۱۳۸۴، ص۳۹

[x] . فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵،ص۳۷

………………………………….مطالب مرتبط………………………………….

کوبا مستعمرهٔ اسپانیا

اگر در آبهای اقیانوس اطلس به سمت مرکز قارهٔ آمریکا حرکت کنید به جزیره‌ای نه چندان کوچک می‌رسید که...

متمم پلات

وضعیت کوبا پس از عهدنامه پاریس به موجب «عهدنامهٔ پاریس» که به تصویب کنگره و تأیید ریاست جمهوری...

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها