مروری بر ادیان در چین – بخش اول

زمان مطالعه: 11 دقیقه

این یادداشت بخش اول از مطلب «مروری بر ادیان در چین» بوده که تألیف خانم مریم انصاری است. در این یادداشت و بخش بعدی آن، مروری خواهیم داشت بر وضعیت دین و ادیان در کشور چین.

***

چین در طول تاریخ گهواره و میزبان دیرپاترین سنن دینی-فلسفی دنیا و تحت تأثیر مذاهب و مکاتب فکری مختلفی بوده است. سه مکتب اصلی این کشور کنفوسیوس‌گرایی، بودیسم و تائوئیسم بوده که هر یک تأثیر بسزایی در شکل‌گیری فرهنگ چینی داشته‌اند. هیچ مرز مشترکی میان این سیستم‌های دینی درهم‌تنیده وجود ندارد و عناصر هر کدام ادیان سنتی چینی[۱] را غنی می‌کند.

طبق تازه‌ترین سنجش‌ها، ۸۵ درصد مردم چین عقاید مذهبی دارند یا نوعی رسوم مذهبی داشته‌اند و فقط ۱۵ درصد از آن‌ها لامذهب به معنای واقعی هستند. ۱۸۵ میلیون نفر به آیین بودا و ۳۳ میلیون نفر به دین مسیح اعتقاد و به وجود خدا ایمان دارند. فقط ۱۲ میلیون نفر به آیین تائو اعتقاد دارند، گرچه تا به حال بیش از یک‌صد میلیون نفر در فعالیت‌های مربوط به آیین تائو شرکت کرده‌اند. بنابراین، آیین بودا آشکارا از گسترده‌ترین نفوذ برخوردار است. سایر مذاهب اصلی عبارت‌اند از آیین تائو، آیین کنفوسیوس، اسلام و مسیحیت.

آیین بودا

مظاهر مذهبی چین، حدود ۲٫۰۰۰ سال پیش به این کشور وارد شد و به تدریج در سطح وسیعی مورد پذیرش مردم قرار گرفت و در سه بخش، یعنی آیین بودای هان، آیین بودای تبتی و آیین بودای جنوبی توسعه یافت. آیین بودا نه تنها مذهبی متفاوت بود، بلکه فرهنگ متفاوتی را همراه خود آورد. این آیین فرهنگ محلی را از سه جنبه اصلی تحت تأثیر قرار می‌دهد: ادبیات، هنر و ایدئولوژی. بسیاری از شاعران معروف از آیین بودا الهام گرفته و مجسمه‌های سنگی بوداییان به وفور یافت می‌شود که حاکی از نفوذ شگرف آن است. این آیین هم‌چنین ارتباطات فرهنگی این کشور با کشورهای بیگانه را ارتقاء می‌دهد. در دودمان تانگ (۹۰۷ – ۶۱۸) جیان شن به ژاپن سفر کرد تا آیین بودا و نیز فرهنگ چینی را گسترش دهد. شوانگ زانگ که برای آموختن تعلیمات آیین بودا به هند سفر کرده بود، درباره زبان کشورهایی که به آن‌ها سفر کرده بود اطلاعات فراوانی همراه خود آورد. اکنون آیین بودا به مهم‌ترین مذهب کشور تبدیل شده است.

آیین بودایی هان، با ۸۴۰۰ معبد و ۵۰ هزار راهب، بزرگ‌ترین شاخه این آیین در سرزمین اصلی است. آیین بودایی تبتی، دومین شاخه بزرگ این آیین است و ۳۰۰۰ معبد و ۱۲۰ هزار راهب دارد. و در نهایت آیین بودایی جنوب، ۸٫۰۰۰ راهب و ۱٫۶۰۰ معبد دارد و کوچک‌ترین شاخه محسوب می‌شود.

بودیسم مهم‌ترین دین در چین است. این مذهب در سال ۲۰۶ قبل از میلاد و در سلسله هان ایجاد و گسترده شده و از ختن در سین کیانگ به مرکز چین رسیده است. بودیسم بر فرهنگ و اندیشه‌های سنتی چینی تأثیر عمیقی داشته و یکی از ادیان مهم چینی است. بسیاری از کلمات و عبارات دارای منشأ بودایی هستند. در آثار ادبیات چین بودیسم و ذن بسیار مورد توجه است. معابد بودایی، غارهای بودایی و کوه‌های مقدس، به عنوان آثار تاریخی و فرهنگی ملی، به نقاط  گردشگری تبدیل شده‌اند.

ذن بودیسم. ذن واژه‌ای ژاپنی است. بسیاری از چیزهایی که درباره مکتب ذن میدانیم، از ژاپن و از طریق نوشته‌های یک راهب بزرگ بودایی به نام سوزوکی به دست ما رسیده است. اما ژاپن خاستگاه ذن نیست. ذن از چین آمده و در آن‌جا به آن چن گفته می‌شود. اساس و شالوده چن نیز کتاب‌های بودایی است که در هند پدید آمده و با تعالیم لائوتزو (حکیم باستانی چین) ممزوج شده است. واژه چن به معنای تفکر و نظاره است و واژه مرتبط با آن ذاذن است که به معنای به مراقبه نشستن است.

در قرن ششم میلادی یک راهب سیلانی به نام بودیدارما که یک برهمن‌زاده بود که بودایی شد، به جنوب چین رفت، زبان چینی آموخت و پس از ساخته شدن معبد شائولین در سال ۴۹۶ میلادی به دست امپراطور بزرگ چین، آن‌جا را برای مراقبه برگزید. او آهسته آهسته مذهب بودایی را با تائوئیسم ترکیب کرده و از این طریق مکتب ذن بودیسم را بنا کرد.

اصول ذن به طور خلاصه از این قرار است:

  1. ذن به معنای مرحله‌ای از هوشیاری و آگاهی است که فراتر از مرز بیان است.
  2. هدف از آموزش ذن، برطرف ساختن پریشانی‌های درون انسان است.
  3. در ذن متن مقدس خاصی وجود ندارد.
  4. واژه کلیدی در ذن، ساتوری است. ساتوری قابل تعریف نیست، زیرا جایگاه آن فراتر از مفاهیم و خارج از حیطه زمان، در حالتی از بیگانگی قرار دارد. ساتوری با جرقه‌های ناگهانی آگاهی، خود را ظاهر ساخته و جرقه‌های آگاهی در راه بازگشت به ساحت دوگانگی بی‌خطایی، غیرشخصی و غیر قابل انتقال بودن خود را آشکار می‌سازند.
  5. تجربه ساتوری ناگهانی بوده، ولی فراهم آوردن مقدمات آن طولانی، سخت و تدریجی است. فرایند شناخت ساتوری را نمی‌توان شتاب بخشید.
  6. ساتوری نه با استفاده از حواس یا فرآیندهای فکری، بلکه از طریق درک مستقیم قابل فهم است.
  7. کسی به جز استاد نمی‌تواند نتایج ساتوری را فوراً مشاهده کند، اما اثر نادیده آن، شرایط روحی نوع بشر را ارتقا می‌دهد.
  8. هیچ استاد «ذن»ای، چیزی تدریس نمی‌کند. چیزی برای تدریس وجود ندارد، زیرا همه پیشاپیش خود بودایند.

این فرقه از بوداییان چینی، راه نجات و وصول به مرتبه اشراق را فقط در باطن و ضمیر انسانی منحصر می‌کند. نزد ایشان تحقیقات علمی، مطالعه کتب، انجام مناسک و اقدام به عمل صالح هیچ ارزشی ندارد، بلکه مانع راه خواهد شد، پس هرکس باید نجات و کامیابی را فقط در مراقبه و مدیتیشن جست‌وجو کند. روش مراقبه ذن، موجب انضباط و تمرکز ذهن شده و برخی تمرینات آن رابطه محسوسی با یوگا دارد.

بودیدارما غیر از ذن، کونگ‌فو و کاراته را هم به چین آورد و در معبد شائولین آموزش داد. چینی‌ها هم به خاطر روحیه طبیعت‌گرایانه‌شان از آن استقبال کردند و سنت هنر دفاع از خود بدون سلاح، در چین رایج شد. در واقع یک مربی کونگ‌فو و کاراته از شاگردانش انتظار دارد با ذن قوی شده و تمرکز بالایی داشته باشند، در آن صورت در هنرهای رزمی هم کارکشته می‌شوند و توان مهار کردن خود را پیدا می‌کنند.

به طور کلی باید گفت مکتب ذن به هیچ عنوان دین نیست، زیرا متون میدس در آن جایگاهی ندارد، مناسک و علم در ان باطل است، خدا، معاد، نبوت و وحی در آن جایگاهی ندارد، صرفاً نیروی تایو و عوامل طبیعی در آن دخیل هستند. در واقع اساس مکتب ذن، بودا و ایده‌های هندویی است.

آیین کنفوسیوس

کنفوسیوس معروف‌ترین فیلسوف چین است. وی در دوران سلسله ژو در چین باستان زندگی می‌کرد. کنفوسیوس یک مقام دولتی بود و در طول عمر خود (از ۵۵۱ تا ۴۷۹ قبل از میلاد) شاهد اختلال و هرج و مرج در سیستم بود. به دلیل آشفتگی و بی‌عدالتی که دید، یک قانون اخلاقی جدید بر اساس احترام، صداقت، آموزش، مهربانی و پیوندهای خانوادگی قوی ایجاد کرد. تعالیم او بعدها مبنای زندگی مذهبی و اخلاقی در سراسر چین شد.

کنفوسیوس معتقد بود که یک دولت خوب، پایه‌ای برای یک جامعه صلح‌آمیز و شاد است. پایه یک دولت خوب مقامات خوب هستند و به منظور تبدیل شدن به یک «مقام خوب»، فرد باید پنج فضیلت زیر را مد نظر قرار دهد:

لی: آداب معاشرت و اخلاق

طبیعت مردان یکسان است، عادت‌های آن‌ها این است که آن‌ها را به زور از هم جدا می‌کنند.

رن: مهربانی

آسیب را فراموش کن و هرگز مهربانی را فراموش نکن.

سین: وفاداری و صداقت

فرد برتر در سخن فروتن است، اما در عمل بهترین است.

یی: عدالت یا صداقت، سخاوت روح

وقتی ما افرادی را با شخصیت‌های متضاد می‌بینیم، باید خودمان را بررسی کنیم.

جیائو: تقوا و ارزش‌های خانواده

قدرت یک ملت از یکپارچگی خانه‌ها حاصل می‌شود.

تعالیم کنفوسیوس این بود که خیر و شر با هم‌دیگر یک انسان را می‌سازد و انسان چه خود بداند و چه نداند، از هر دو جنبه استفاده می‌برد. دیگر تعلیم او اطاعت و مهربانی و اجرای عدالت بود و این‌که تشریفات مجلل و ادب و عبادت ارزش انسان را بیان می‌کند. مردم باید نیک باشند و از جنبه‌های شیطانی در امان باشند و خود سرنوشت خود را با خوی نیکو بسازند.

قانون اخلاقی و پایه‌ای کنفسیوس این بود: آن‌چه را نمی‌پسندی در حق تو انجام دهند، تو نیز در حق دیگران روا مدار. او هم‌چنین تأکید زیادی بر تعلم و برگزاری صحیح مراسم دینی به عنوان صور مختلفی از آموزش اخلاقی داشت. او معتقد بود که خداوند منبع انسان برای خیر و فعل صحیح است، ولی در عین حال گمان می‌کرد خداوند به ندرت مستقیماً با مردم ارتباط برقرار می‌کند.

آیین کنفوسیوس، که در واقع مذهب نیست، سیستم اخلاقی و فلسفی است که از اندیشه‌های کنفوسیوس به وجود آمده و بعدها به باوری برای آموزش مردم عادی تبدیل شده است. این آیین، موضع استوار خود را از سلطنت امپراتور و از دودمان هان (۲۰۲ قبل از میلاد تا ۲۲۰ بعد از میلاد) کسب کرد و از آن پس به ایدئولوژی جامعه فئودال تبدیل شد. بر مبنای چهار کتاب و پنج اثر کلاسیک، سنت‌ها و اصول آیین کنفوسیوس نقش مهمی در تشکیل الگوهای فکری و شیوه‌های آموزشی چینیان ایفا می‌کردند. به طور مثال، مکتب اعتدال[۲]  را می‌توان در ارتباطات بین مردمی مشاهده کرد. امروزه هر کجا که چینیان زندگی یا اقامت می‌کنند، می‌توان تا حدودی ردی از آیین کنفوسیوس را یافت.

تائوئیسم

کلمه «تائو» در زبان چینی به معنی «راه» است و تائوئیسم راه فکر یا زندگی است. تائوئیسم به عنوان یک اندیشه فلسفی ایجاد شد و تنها چند نفر آن را پذیرفتند. در قرن‌های بعد، تحت تأثیر بودیسم، تائوئیسم به یک دین کلی تبدیل شد و بعدها یک دین مردمی شد.

تائوئیسم از یک راه دائمی صحبت می‌کند. تائو نامشخص و ناشناخته است و عنصر ضروری اتحاد همه چیز است. با وجود اختلافات ظاهری، همه چیز اساساً یکی است؛ خوب و بد، درست یا غلط، و هم‌چنین نظرات متفاوت تنها زمانی به وجود می‌آیند که مردم فکر کنند اعتقادات خصوصی آن‌ها کاملاً درست است و یک‌پارچگی و اتحاد را نادیده بگیرند. مانند فردی که از یک پنجره کوچک بیرون را تماشا می‌کند و تصور می‌کند کل جهان را می‌بیند.

بر اساس تائوئیسم همه چیز یکی است؛ زندگی و مرگ به هم می پیوندند، مانند فصل های سال. مسائل در تضاد با هم نیستند، بلکه فقط جنبه‌های مختلفی از یک واقعیت واحد هستند.

هدف زندگی یک تائوئیست، ایجاد رابطه عرفانی با تائو (راه جاودانه) است. طرفداران این مذهب از هدر دادن انرژی خود در راه ثروت و قدرت اجتناب می‌کنند. طرفداران این مذهب فقط بر زندگی تمرکز می‌کنند. هر چه طول عمر یک تائوئیست بیش‌تر باشد، شخص مقدس‌تر است.

تائوئیسم توسط کسی به نام لائوتزو ایجاد شد، او در سال ۶۰۴ قبل از میلاد در ایالت چو به دنیا آمد. او که در آغاز شغلی دولتی داشت، به انزوا پرداخت و افرادی به دیدار او می‌آمدند، حتی کنفوسیوس. لائو تزو برای یکی از یارانش رساله‌ای املا کرد که بعدها رساله تائو و خاصیت آن یا تائو ته چینگ نام گرفت. او در این رساله با بیان کلمات قصار، اصول و عقاید خود را بیان کرد.

مذهب تائو سه صورت جداگانه و یا به تعبیری سه دوره دارد:

الف. صورت فلسفی که مشتمل بر تعالیم عرفانی است و در قرن‌های پنجم و چهارم قبل از میلاد شکل گرفته است.

ب. جنبه سحر و جادوی تائوئیسم که مربوط به قرن دوم قبل از میلاد می‌شود.

ج. جنبه رسمی و علنی آن که از سال ۱۶۵ میلادی به عنوان یک دین در چین مطرح شد.

تائویسم بر پایه اعتقادات باستانی یعنی پرستش طبیعیت و نیاکان توسعه یافته و در تاریخ شاخه‌های زیادی داشت و نهایتاً به دو فرقه «چیوان جن» و «جن ای» تقسیم شد. این دین در میان ملیت هان تأثیرگذار بوده است، اما به دلیل فقدان مراسم و تشریفات جدی برای مشارکت در این دین، دستیابی به آمار دقیق شمار پیروان این مذهب سخت است. چین دارای حدود ۱۵۰۰معبد و حدود ۲۵ هزار روحانی اعم از زن و مرد تائوییست است.

ادامه در مروری بر ادیان در چین – بخش دوم

[۱] Chinese folk religion

[۲] Doctrine Of The Mean

………………………………….مطالب مرتبط………………………………….

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها