جنگ داخلی آمریکا و انقلاب صنعتی

زمان مطالعه: 10 دقیقه

تفاوت اقتصاد شمال و جنوب

اگرچه در سال  ۱۸۰۸ تجارت برده از آفریقا ممنوع اعلام شده بود، اما به علت رشد صنعت نساجی، این تجارت به صورت قاچاق ادامه داشت. شمال و جنوب آمریکا به ظاهر دو اقتصاد مجزا داشتند و جنوب متکی بر فروش محصولات کشاورزی و اقتصاد شمال متکی بر صنعت بود. اما شمال به علت تسلطش بر تجارت برده در اقتصاد جنوب نقش حیاتی داشت. در واقع تعداد زیادی از سوداگران این تجارت سیاه ساکنان ایالات شمالی بودند. اگرچه برده‌های زیادی در شمال آمریکا به کار گرفته نشدند، اما سود حاصل از فروش آنها سرمایه تأسیس بسیاری از کارخانجات ایالات شمالی و سر برآوردن سرمایه‌داران ریز و درشت و پرآوازه شدن نام خانواده‌های به تازگی مال و مکنت یافته، شد.

تجارت برده در آمریکا

منافع تجاری جنوب در تضاد روزافزون با گروه‌های صنعتی کوچک، کشاورزان و کارگران شمالی قرار گرفت. شمالی‌ها قادر بودند نیروی کار را از طریق دستمزد بسیج کنند و از این رو به دولتی نیرومند نیاز داشتند که تعرفه‌ها را بالا ببرد، زیرساخت‌های مناسب برای صنعتی‌سازی داخلی را گسترش دهد و بازار نیروی کار آزاد را پیوسته توسعه بخشد. از این رو برده‌داران جنوبی برای جلوگیری از تضعیف قدرت خود تلاش کردند تا از بازی شمال خارج شوند.

پس از جنگ داخلی، نوع جدیدی از سرمایه‌داری در ایالات متحده و سایر مناطق جهان ظهور پیدا کرد. این گونه جدید از نظام سرمایه‌داری که با دولت‌های نیرومند، بوروکراسی گسترده، زیرساخت‌های جدید، قابلیت‌های نظامی و نیروی کار شناخته می‌شود، با سودها، نهادها، شبکه‌ها، فناوری‌ها و ابداعاتی امکان‌پذیر شد که از برده‌داری، استعمار و تصاحب زمین حاصل شده است.

پایه و اساس اقتصاد آمریکا و البته انقلاب صنعتی آن، برده‌داری است. برده‌داری بر اثر انقلاب صنعتی رشد فزاینده یافت و با رشد خود چرخ های اقتصاد آمریکا را به گردش درآورد، در واقع بردگان آفریقایی و نیروی کارشان چرخ‌دنده‌ای در دستگاه اقتصاد آمریکا بودند که بدون حضور آن‌ها این موتور قدرت کافی برای حرکت نداشت.

در این میان سود بیش‌تر از هر لحاظ نصیب شمالی ها می‌شد هم از طرف تجارت پرسود برده هم از طرف صنایع نوپا که مواد اولیه آن از جنوب تأمین می‌شد. هر روز شمال از نظر اقتصادی قوی‌تر از جنوب می‌شد، زیرا جهان رو به صنعتی شدن می‌رفت و اقتصاد جنوب هم‌چنان بر پایه کشاورزی بود. حال آن‌که اقتصاد شمال روز به روز صنعتی‌تر می‌شد.

کشور آمریکا در بحبوحه انقلاب صنعتی از همه سو در حال گستردگی بود. برای به دست آوردن زمین‌های بیش‌تر و توسعه گسترده‌تر، درگیری‌های بیش‌تری با سرخ‌پوستان که ساکنین اولیه و بومی آمریکا محسوب می‌شدند و زمین‌های حاصل‌خیزی در اختیارشان بود، اتفاق افتاد. سرخ‌پوستان به اجبار از زمین‌هایی که در اختیارشان بود، کوچ داده شدند. زمین‌های حاصل‌خیزتر در اختیار سفید پوستان مهاجر قرار گرفت و سرخ‌پوستان در زمین‌های کم‌تر حاصل‌خیز اسکان داده شدند. مهاجران هر روز پیشرفت بیش‌تری به سمت سرزمین‌های غرب ایالات متحده می‌کردند. تا سال ۱۸۵۰، وسعت کشور به ماوراى جنگل‌ها، دشت‌ها و کوه‌ها کشیده شد. در داخل این محدوده ۲۳ میلیون نفر در یک واحد[۱] که شامل ۳۱ ایالت می‌شد، زندگى مى‌کردند. درقسمت شرقی، صنعت رشد بالایی داشت و در قسمت میانه و جنوب، کشاورزى گسترش یافته بود. پس از ۱۸۴۹، معادن طلاى کالیفرنیا باعث گشایش سیرى طلایى به کانال‌هاى بازرگانى شد. نیوانگلند و ایالات آتلانتیک میانی[۲] مراکز اصلى کارخانجات، بازرگانى و مراکز مالی شد. محصولات اصلى این مناطق منسوجات، الوار، البسه، ماشین‌آلات، چرم و کالاهاى پشمى بود. در این زمان، کشتیرانى به اوج  موفقیت رسیده بود وکشتی‌هایی با پرچم آمریکا به اقصى نقاط جهان کالا می‌رساند.(تاریخ ایالات متحده، ص ۷۵)

جنوب، از اقیانوس اطلس گرفته تا رودخانه می‌سى‌سی‌پى و ماوراى آن، منطقه سیاسى نسبتاً متراکمى بود که بر محور اقتصادى که بر کشاورزى تمرکز داشت، می‌گشت. تنباکو براى اقتصاد ویرجینیا[۳]، مریلند[۴] وکارولیناى شمالی[۵] مهم بود. در کارولیناى جنوبى، برنج محصول عمده بود و آب و هوا و خاک لوئیزیانا [۶] مستعد کشت نیشکر. ولى کتان (پنبه) محصول عمده و آن‌چه که شاخصه جنوب بود، شد. تا سال ۱۸۵۰، جنوب آمریکا، بیش از ۸۰ درصد پنبه جهان را تأمین مى‌کرد و بردگان براى برداشت محصولاتى که بیش‌تر آن پنبه بود، به کار گرفته مى شدند.

بردگان سیاه در حال کار در مزارع پنبه

کالیفرنیا و سرزمین‌های اطرافش در دید مردم بهشتی بود که زمین‌های حاصل‌خیزش در انتظار کشاورزان بود. در خاکش طلا یافت می‌شد و آب و هوای خوبی داشت. در کتابی که در دهه هفتاد قرن نوزده نوشته شده، با نام کالیفرنیا آنگونه که من دیدم[۷]، گزارش‌هایی از زمین‌های حاصل‌خیز و آب و هوای مسحورکننده کالیفرنیا آن‌چنان توصیف‌هایی صورت گرفته بود، که هر کس آن کتاب را می‌خواند، مجاب به مهاجرت به غرب می‌شد.

در نیمه قرن نوزدهم تب طلا افراد زیادی را به کالیفرنیا کشاند. در مجموع دو بیلیون طلا از کالیفرنیا در طول دوره تب طلا استخراج شد. اوج این دوران ۱۸۵۲ بود. هزاران معدنچی با آرزوی طی کردن راه صد ساله در یک شب به سمت کتالیفرنیا حرکت کردند و جمعیت این ایالت را در نزدیک به یک سال  از کم‌تر از هزار نفر به صد هزار نفر رساندند. ابتدا از شهرها و ایالات نزدیک و دور به سمت کالیفرنیا می‌آمدند. اما با پرآوازه شدن معادن طلای کالیفرنیا از جاهای دورتری مثل شیلی، هاوایی، پرو و حتی چین، به سمت معادن طلا و خاک زرخیز کالیفرنیا هجوم آوردند. البته همه آن‌ها آن‌قدر خوش شانس نبودند که صاحب معدن طلا شوند یا برای خودشان به دنبال طلا بگردند، بلکه خیلی از این جویندگان برای افراد قدرتمندتر کار می‌کردند. این جویندگان که از همه جا به امید یافتن طلا به کالیفرنیا آمده بودند، جا و مکانی نداشتند.

کم‌کم شهرهای موقتی در اطراف معادن تشکیل شد که بعدها بافت اصلی آن منطقه را تشکیل داد و مغازه‌ها، کلیسا و مدرسه هم به آن‌ها اضافه شد. نیروهای معدن‌کار بعدها در کارهای دیگری نیز به کار گرفته شدند؛ مانند مزارع، کشتیرانی، راه آهن و … که نتیجه آن تأمین مواد اولیه و زیرساخت‌ها برای توسعه و تأمین نیاز کارخانجات صنعتی بود.

جنگ داخلی و تاثیر بر انقلاب صنعتی

جنگ داخلی آمریکا

تفاوت روزافزون شیوه اقتصادی شمال و جنوب، باعث وقوع جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ شد که به مدت چهار سال ادامه یافت و حدود ۷۵۰ تا ۸۵۰ هزار نفر کشته بر جای گذاشت. ایالات شمالی که هر روز صنعتی‌تر می‌شدند، برای توسعه صنعت خود به کارگران روزمزد احتیاج داشتند و مشاغل صنعتی با شیوه تعامل ارباب و برده سازگار و سودآور نبود. این شیوه کارآمدی مد نظر صنعتی شدن را نداشت و سنتی‌تر بود. تعامل کارفرما و کارگر، کارفرما را از تهیه معاش و امکانات زندگی برای کارگر خود معاف می‌کرد و تنها از نیروی کار او استفاده می‌کرد و مزد کمی به او می‌پرداخت.

در واقع به علت این‌که کارگران باید خرج خود و خانواده‌شان را از دست‌رنج خود می‌دادند، برای کار وابسته به کارخانه‌دار و کارفرما بودند. اگر در سیستم برده‌داری، در مزرعه کار می‌کردند تا شلاق کم‌تری بخورند، درسیستم جدید کارگر و کارفرما برای این‌که خود و خانواده‌هایشان از گرسنگی نمیرند، مجبور بودند با هر دستمزدی که کارفرما یا همان ارباب جدید تعیین می‌کند،کار کنند و هرگاه کارگری با دستمزد کم‌تر پیدا شد، بیکار شوند. مشخص است این سیستم بسیار با طبع سودجوی صنعت‌گران و صاحبان صنایع ایالات شمالی  سازگار بود؛ آن‌قدر که برای کسب  سود بیش‌تر، برای به بردگی نوین کشاندن چند میلیون برده سیاه که در زمین‌های کشاورزی جنوب از طلوع آفتاب تا غروب کار می‌کردند، به روی هم اسلحه بکشند. هر چند تا پیش از این هم بار انقلاب صنعتی آمریکا باز هم بر دوش سیاهان بود.

قبل از جنگ‌های انفصال سیاهان برده بودند و این افتخار را به لینکلن[۸] نسبت می‌دهند که ناجی سیاهان بود و بردگان را آزاد کرد اما چنین نیست. در واقع جنگ‌های انفصال در ابتدای امر هدفی برای الغای بردگی نداشت. لینکلن بعد از به قدرت رسیدن با یک بحران مواجه شد؛ رئیس جمهور قبلی یعنی بیوکانن[۹]  که جنوبی و طرفدار جنوبی‌ها بود، پیش از تحویل پست خود به رئیس جمهور جدید پیامی را صادر می‌کند. طی این پیام به جنوبی‌ها اعلام می‌کند که بهتر است از اتحادیه ایالت‌ها خارج نشوند، اما اگر شدند، دولت با آن‌ها برخورد نخواهد کرد. این پیام به این معنا بود که هر ایالتی که خواست می‌تواند از این اتحادیه خارج شود و کسی با او برخورد نخواهد کرد. خیلی زود این پیام توسط کارولینا، فلوریدا[۱۰]، آلاباما[۱۱]، جرجیا[۱۲]، می‌سی‌سی‌پی و لوئیزیانا پاسخ داده می‌شود و این ایالات خود را از اتحادیه جدا می‌کنند و تگزاس[۱۳] هم در ادامه به آن‌ها می‌پیوندد و آن‌ها دژها و استحکامات دولت فدرال را تصرف می‌کنند.

آبراهام لینکلن

لینکلن بارها اعلام می‌کند که قصد دخالت در امور جنوب و نظام برده‌داری آن را ندارد. او در نظریات خود اعلام می‌کند هرچند اخلاقاً برده‌داری را درست نمی‌داند، اما این یک حق قانونی است و الغای برده‌داری قانونی نیست. او ضمن این‌که در اصل انسان بودن یک سیاه شک دارد، حتی شخصاً معتقد است سیاهان از نظر نژادی هرگز با سفیدپوستان برابر نیستند و نژاد سفید است که برتر است؛ حتی اگر  هر دو نژاد به صورت آزاد در کنار هم زندگی کنند. اما پس از طولانی شدن جنگ، لینکلن قانون الغای برده‌داری را به مثابه یک حربه جنگی و برای به زانو درآوردن اقتصاد جنوب و تضعیف آن در برابر ارتش شمال، اجرا می‌کند، نه هیچ هدف انسان‌دوستانه‌ای.

پس از جنگ داخلی با وجود اعلام الغای برده‌داری، وضعیت سیاهان تغییر چندانی نکرد و حتی بدتر هم شد. بیش از نیم میلیون کشته در جنگ‌های داخلی، یعنی دو درصد از جمعیت بیست میلیون سفید و چهار میلیون سیاه آمریکا، باعث رفتارهای بیش از حد نژادپرستانه با سیاهان می‌شد. سیاهان حق نداشتند مانند سفیدپوستان در مشاغل تخصصی مشغول شوند. قوانین مخصوصی تصویب شد که به موجب آن سیاهان باید با خضوع و خشوع با سفیدان برخورد کنند. باید زود بخوابند و بیدارشوند. اگر سیاه‌پوستی کار نداشت، به زندان می‌افتاد و کسی که او را از زندان بیرون می‌آورد به اندازه پولی که برای آزادی‌اش پرداخته بود، از او کار می‌کشید. و …

جنگ داخلی زخمی باز در تاریخ  آمریکا بر جای گذاشت و در یک آن، تغییرانی را که در طی دو یا سه دهه پیش از آن به وقوع پیوسته بود، به نمایش گذاشت. نیازهای جنگ به شکل عظیمی باعث حرکت سریع‌تر کارخانجات و پیشرفت آن‌ها شد. تسریع اقتصادی باعث استخراج آهن، بخار و نیروی برق شد و به همین شکل پیشروی علم و اختراع را سبب گردید. می‌توان این پیشرفت را از رشد فزاینده تعداد اختراعات ثبت شده در این سال‌ها دریافت. در طی سال‌های قبل از ۱۸۶۰، ۳۶ هزار اختراع به ثبت رسیده بود، اما در طی سی سال پس از آن ۴۴۰ هزار اختراع دیگر ثبت شد و در بیست و پنج سال اول قرن بیستم این تعداد به نزدیک یک میلیون رسید.

نویسنده: زینب حاتم‌پور

منابع :

  • تاریخ کامل ایالات متحده ، منتشر شده توسط کنگره آمریکا
  • هاوارد زین ،داستان مردم آمریکا، خ. طاهری ،م. هادی ، دوره سه جلدی، تارنگاشت عدالت، ۱۳۹۲
  • هاروی واسر من ، تاریخ مردمی آمریکا  ، محمد قاضی ، نشر آروین ۱۳۷۳
  • کلود ژولین ،رویا و تاریخ( امریکا در دو قرن ) ، مرتضی کلانتریان ،انتشارات آگاه ۱۳۵۷

پی‌نوشت: 

[۱] Union

[۲] Middle Atlantic

[۳] Virginia

[۴] Maryland

[۵] North Carolina

[۶] Louisiana

[۷] California, as I saw

[۸] Abraham Lincoln

[۹] James Buchanan

[۱۰] Florida

[۱۱] Alabama

[۱۲] Georgia

[۱۳] Texas

………………………………….مطالب مرتبط………………………………….

پیوریتنیسم

سنگ بنای نظام آمریکا بر چه چیزی استوار است؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال باید حدود سه قرن در زمان...

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد عامری پور
5 سال قبل

جالبه که کاپیتالیسم یا بهتر بگیم امپریالسم نوین il، از برده داری شروع شده و مثل عموزاده منحوس خودش یعنی کمونسیم روی اجساد و استخوان برده ها شکل گرفته. البته الان هم کاپیتالیسم نوعی برده داریه؛ فقط فرقی که داره اینه که زنجیرهاش نامرئیه! Hidden shackles

محمد عامری پور
5 سال قبل

تا زمان جنگ ویتنام سیاه پوستان رو در آمریکا Negro “کاکا سیاه” خطاب میکردن و بعد از اتفاقات دهه ۷۰ و جنگ و مکتب نیویورکی ها بود که سیاهان آمریکا از اون حالت بردگی و “زندگی هارلامی” در اومدن. البته تا امروز هم نژاد پرستی علیه سیاه پوستان به شکل خیلی جدی داخل آمریکا وجود داره. خدا بیامرزه برادر شهید “مالکوم ایکس” رو؛ برای شادیه روحش صلوات.

حسن
5 سال قبل

با سلام
ضمن تشکر از دست اندرکاران و کارشناسان برنامه جذاب، زیبا و پر محتوای دوران.
برنامه و سایت دوران بعنوان مکمل هم هستند و غنای محتوایی موضوع را برای تمام انقلابها بالا برده است.
تنها نکته آن است که درصورت امکان در محتوای پژوهشی ترتیب مطالعه مطالب مشخص شود تا امکان درک بهتر مطالب برای خواننده فراهم شود.
با احترام و تشکر

پهپاد
پهپاد
4 سال قبل
پاسخ به  حسن

با سلام و احترام خدمت برادر، حسن
بنظرم ترتیب مطالعه ی مقالات باید به ترتیب تاریخ درج آنها در سایت باشد.
تاریخ درج هر مقاله در ابتدای هر مقاله ثبت شده.