بسماللهالرحمنالرحیم همچنان که میدانید تبارشناسی انقلابهای معاصر موضوع این فصل از مجموعه برنامۀ دوران است و بررسی انقلاب چین موضوع این برنامۀ ماست این اولین قسمت از مجموعه برنامۀ انقلاب چین است که بههمت پژوهشگران جوان دوران تقدیم محضر شما میشود با ما همراه باشید و به اتفاق شما با تیم پژوهشگران جوان این برنامه آشنا میشویم با گفتگوهایی که بهصورت تیمی با همدیگر داشتیم سعی شد تا به یک جمعبندی منصفانهای از وقایع چین برسیم کتابهایی که کار شد بخشی از آن نویسندگان چینی بودند و بخشی دیگر نویسندگانی که خارج از کشور چین راجع رویدادهای انقلاب چین نظر داده بودند ما سعی کردیم با توجه به این جمعبندی به یک نگاه بیطرفانه و تاریخی برسیم برای ما خیلی مهم بود که پژوهشمان از لحاظ محتوایی خیلی غنی باشد و از لحاظ تاریخی قابل استناد بعد از اینکه انقلاب کمونیستی چین را قرار شد بررسی کنم فکر میکردم مثل انقلاب روسیه یک نقطۀ شروع و یک نقطۀ پایانی دارد ولی بعد از مطالعه متوجه شدم که یک پروسۀ طولانی را طی کرده و بهمرور از آن مرام کمونیستی خودش خارج شده و الآن سیاست درهای باز را در پیش گرفته سیری که مردم چین سپری کردند به نحوی بود که با فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب کمونیستی خودشان الآن به چیزی رسیدند که در واقع میشود چین را یک کشوری دانست که یک پوستۀ کمونیستی دارد اما در واقع از آرمانهای خودش تهی شده در رابطه با انقلاب چین فیلمهای سینمایی کارشده اپراهای سیاسی کار شده و در خصوص مستندات هم ما مستندهایی را داریم که هم چینیها ساختند هم غربیها سعی کردیم از آنها استفاده کنیم با اینکه خیلی با رویکردهایشان هم موافق نبودیم یکی از سختیهایی که کارگروه ما داشت این بود که در کتابها ما به اختلاف نظرهایی برمیخوردیم در تاریخ وقایعی که اتفاق افتاده بود در انقلاب چین رویکردهایی که داشتند نگاهشان به انقلاب چین بعضی انتقادی بود و بعضی دیگر تمجیدگونه و ما برای اینکه برسیم به یک روایت درست و یک قضاوت منصفانه از مترجمهایی که به زبان چینی آشنا بودند استفاده کردیم و رجوع کردیم به اسنادی که وجود داشت اگر بخواهیم در مورد روال کارمان توضیح بدهیم باید بگوییم که ما ابتدا یک جستجوی اینترنتی داشتیم و یک اطلاعات مختصری را بهدست آوردیم و سعی کردیم بعد از مطالعۀ آنها موضوع موضوع کنیم مباحث را و به کتابخانهها رجوع کنیم بهخاطر اینکه کتابها منابع معتبرتری هستند و دسته اول (میباشند) فیشبرداریهایی انجام دادیم و با جمعبندی آن فیشبرداریها مباحث تکمیلتر شد و شروع کردیم به نوشتن نریشن تکمیل مصادیق تصویری را داشتیم بعد از آن و نهایتاً هم تدوین پلیبکهایمان چین سال ۱۹۱۱ میلادی انقلاب ملیگراها به امپراتوری چند صدسالۀ مانچو خاتمه میدهد آغاز دوران چین ملی تأسیس حزب کومین تانگ بهرهبری سون یات سن رقابتهای سیاسی در چینی که برداشتی از یک نظام جمهوری ندارد انقلاب اکتبر روسیه، جنگ جهانی اول، تجزیۀ بخشهایی از چین و نهایتاً تأسیس حزب کمونیست چین بهرهبری مائو تسهتونگ سؤال این است که چین قرن بیستم را چهگونه به پایان میبرد برای مرور این بخش از تاریخ چین در این برنامۀ دوران همراه ما باشید سیر تاریخ اندیشۀ چین چین در طول تاریخ به لحاظ اندیشۀ سیاسی شش مرحله را پشت سر گذاشته است تعصب عمومی باستانگرایانه چینیها مدتهای طولانی خود را فرهیختهترین مردم کرۀ زمین میدانستند آنها معتقد بودند مردم جهان باید حاکمیت مطلق امپراتوری چین را بهرسمیت بشناسد نفوذ غرب در صدسالۀ میانۀ قرن نوزدهم و بیستم چین تغییراتی در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و الگوی تفکر از سرگذراند کشورهای در حال گسترش غرب به دنبال تجارت و سیطره بر سایر ملل از ابتدای قرن شانزدهم میلادی مایل به ورود به این کشور بودند اما با درهای بسته مواجه میشدند تا آنکه چین در سال ۱۸۴۲ میلادی در جنگ با بریتانیا شکست خورد از آن زمان به بعد معلوم گشت که این کشور در مواجهه با غرب قادر به پیروزی نیست و به ناچار تسلیم شد تحقیر با شکست مقابل بریتانیا در جنگ تریاک برخی مناصب حکومتی در سطوح اجرایی به دست غربیها افتاد این اولین لرزههای تحقیر بر پیکرۀ جامعۀ سنتی چین محسوب میشد در ادامه با ورود مبلغان مسیحی، کادر پزشکی معلمان و مهندسان روند تحقیر چینیها شدت گرفت این تازهواردها فرهنگ غربی را ترویج میکردند پایههای جامعۀ سنتی چین فروریخت روشنفکران، طبقۀ حاکم و مردم خواستار انواع برخورد با غربیها بودند عدهای استقامت بر سنتها را ضروری میدانستند گروهی دیگر تعدیل فرهنگ بومی را برای رویارویی با دنیای جدید لازم میدیدند غربگرایان اما ضمن نفی همۀ سنتها خواهان تجدد کامل به شبوۀ اروپایی بودند فروپاشی ارتباط با غرب و آشنایی با انواع مدل حاکمیت دولتی اعتراضها به نظام امپراتوری را بیشتر کرد مردم چین به این باور نزدیک شدهاند که علم و دموکراسی روشنکنندۀ راهی است که به روزگاری جدید منتهی میشود شورشهای مردمی اقوام مختلف آغاز شد از منظر بسیاری از معترضین به ساختار حکومتی ژاپن یک غربگرایی موفق را تجربه میکرد مخالفان بهدنبال براندازی امپراطوری و برقراری حکومت بهشیوۀ اروپایی بودند این مخالفتها نهایتاً به سقوط امپراتوری چند هزارسالۀ چین منجر شد مهمترین جنبش از آن جمهوریخواهان بود رهبران ملیگرا بر این باور بودند که مردم چین ادامهدهندۀ تلاش تاریخی مردمان آمریکا و فرانسه جهت برپایی نهادهای جمهوری هستند استقرار جمهوری با سیطرۀ ملیگراها فلسفۀ سیاسی چین فراموش نه ولی کماهمیت شد الگوی مورد نظر در وهلۀ نخست عمدتاً الگوی دموکراسی غربی بود جنگ داخلی و چندپارگی سیاسی توسعۀ کامل دموکراسی را مشکل میکرد ملیگرایان بهدنبال وضع مطلوبتری بودند اما در عمل به نظام طبقاتی دوران امپراتوری بازگشتند انقلاب کمونیستی سرخوردگی از دموکراسی ملیگرایان بههمراه شعارهای اقتصادی سوسیالیستهای وابسته به شوروی باعث شد تا مردم به حمایت از حزب کمونیست بپردازند وعدۀ اعادۀ عزت نفس ملی کفایت اقتصادی و شرافت فردی بهعلاوۀ تهدید و ارعابها موجب پیروزی و روی کارآمدن حزب کمونیست چین شد در حال حاضر اگرچه نظام کمونیستی چین برچیده نشده اما اصلاحات در آن تغییرات جدی بههمراه داشته که منجر به شکاف بین نظام کمونیستی چین و شوروی شده و در مقابل همگرایی جدی کمونیسم چینی و کاپیتالیسم آمریکایی را بهدنبال داشته است خب سرکار خانم انصاری سرکار خانم مقدم به استودیوی برنامۀ دوران خوش آمدید خیلی خوشبختم که در خدمت تیم پژوهشگر شما هستم که میدانم مدتی است در مورد انقلاب چین یک پژوهش بنیادین را دنبال میکنید اجازه بدهید با این سؤال مقدماتی شروع کنم که قبل از وقوع انقلاب ۱۹۴۹چین ما یک انقلاب دیگر در سال ۱۹۱۱ داریم که به دوران امپراتوری طولانی و چند صدسالۀ خانوادۀ مانچو پایان میدهد و آغاز دوران جمهوری موقتی است که حالا بهصورت بگوییم متزلزل در چین شکل میگیرد اجازه بدهید از این دوران شروع کنیم که دوران مقدماتی وقوع انقلاب چین است و از این انقلاب ۱۹۱۱ برای ما بیشتر بگویید … من هم سلام عرض میکنم خدمت شما و خوشحالم که در خدمت شما هستم در پاسخ به سؤالتان باید عرض کنم که سلسلۀ مانچو آخرین سلسلهای بود که بعد از سابقۀ چند هزارسالۀ امپراتوری در چین از سال ۱۶۴۴ بر چین حکومت میکرد در سالهای پایانی این سلسله ما شاهد گذار از دوران کهن به دوران مدرن هستیم در آن سالها چین متحمل شکستهای زیادی از جانب کشورهای اروپایی و مخصوصاً ژاپن شده بود که این موضوع مردم چین را دل آزرده کرده بود و آنها برای کوتاهکردن دست بیگانگان از کشورشان قیامهای مختلفی را ترتیب داده بودند که از جملۀ مهمترین آنها میتوانیم به قیام بوکسورها یا همان مشتزنان اشاره کنیم در سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۱ طول کشیده بود عوامل مختلفی در چین آنروز وجود داشت مثل هرج و مرج قدرتگرفتن اشراف محلی و ضعف حکومت مرکزی و مجموع این عوامل باعث شده بود که اقشار مختلف چین از درباریان منچو گرفته تا روشنفکران به این باور برسند که باید تغییری در ساختار حکومت ایجاد بکنند بههمین دلیل یک مجموعه طرحهای اصلاحی پیشنهاد شد مثل تغییر در نظام آموزشی، اجازۀ فعالیت آزادانهدادن به احزاب سیاسی و روزنامهها، احداث راه آهن و حذف امتحانات کنفوسیوسی از پیششرط استخدامی دولت … که یکجور گذار از سنت به مدرنیته تلقی میشد ظاهراً این قواعد چهارگانه خب … بله حتی جالب است بدانید که خود دربار مانچو این لزوم تغییر را احساس کرده بود و در سال هزار و نهصد و هشت طرحی داده بود که طی نهسال شکل حکومت را از امپراتوری به مشروطه تغییر بدهد اتفاق مهمی که ما در آن سالها داریم جنگ معروف روسیه و ژاپن در منطقۀ منچوری هست که از سال ۱۹۰۴ آغاز میشود در ۱۹۰۵ به اتمام میرسد با پیروزی ژاپن … با پیروزی ژاپن بله به اتمام میرسد و این پیروزی برای مردم چین نویدهای فراوانی را بههمراه دارد بهخاطر اینکه یک کشور کوچک مثل ژاپن میتواند بر کشور بزرگی مثل روسیه غلبه کند و باعث میشود بذر امید در دل مردم چین بهوجود بیاید که پس میشود تغییراتی ایجاد کرد با در نظرگرفتن همۀ این عوامل و اتفاقاتی که در جامعۀ چین آن روز افتاده فردی بهنام سون یات سن که یک فرد تحصیلکرده هست از خارج کشور چین به کشورش برمیگردد و اوست که بهنوعی انقلاب ۱۹۱۱ را رقم میزند … از اقدامات و تفکرات سون یات سن برای ما بیشتر بگویید بسماللهالرحمنالرحیم من هم سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان محترم برنامۀ دوران و اما پاسخ سؤال سون یات سن تحصیلکردۀ رشتۀ پزشکی از آمریکا هست و در سال ۱۸۹۴ به چین برمیگردد تا یک طرحی را برای اصلاح امور به امپراتوری ارائه بدهد که مورد استقبال هم قرار نمیگیرد این طرح در همان سال به آمریکا برمیگردد و انجمن چینیان بهپاخاسته را تأسیس میکند برای مهاجران چینی که در آمریکا هستند و همانجا پیشنهاد براندازی امپراتوری را هم مطرح میکند البته ناگفته نماند که سون یات سن مشکوک به ماسونبودن هم هست در سال ۱۹۰۵ دوباره به چین برمیگردد با افکار سوسیالیستی و اتحادیۀ انقلابیون را تأسیس میکند دوسال بعد اصول و عقایدش را مطرح میکند در سه اصل مردم و پنج اصل تفکیک قوا منظور از سه اصل مردم ناسیونالیسم، دمکراسی و رفاه مردم هست و منظور از پنج قوه هم علاوه بر سه قوۀ موجود دو قوۀ آزمون و کنترل را اضافه میکند با نوشتن یکسری مقالات سعی میکند که مردم را با خودش همراه کند و در فاصلۀ بین سالهای هزار و نهصد و هفت تا هزار و نهصد و یازده شورشهایی را ترتیب میدهد که همۀ آنها با شکست مواجه میشود و نهایتاً با انفجار بمبی در مقابل مقر یکی از فرماندارها به پیروزی میرسد این نقل قول نقل قولی است که ما در یکی از منابع خواندیم یک مقدار این مسئله مشکوک هست اینکه نابودی یک امپراتوری چند هزارساله در زمان یک امپراتوری باشد که ۶ سالش هست چون در آن مقطع ما امپراتور پویی را داریم که ۶ ساله هست اینکه این امپراتوری بدون هیچ درگیری تسلیم بشود بعد از مذاکرهای که نمایندگان دو طرف انجام میدهند نهایتاً بعد از این گفتگوهای نهایی تصمیم میگیرد امپراتوری که بدون درگیری تسلیم جمهوری بشود این حکومت جمهوری سون یات سن بشود یکی دیگر از اقدامات سون یات سن تأسیس حزب ملیگرایان یا همان کومینتانگ و یا به تلفظ دیگر کومین تانگ هست که روسها از این حزب حمایت میکنند و دلیل حمایتشان هم این هست که امپراتوری حاضر نبود که صحه بگذارد بر اشغال مغولستان بیرونی از طرف روسیه تزاری و سون یات سن آن فرمانروای قدرتمندی بود که این مسئله را یعنی حضور روسیه را در مغولستان پذیرفت و همین باعث شد که روسها … یعنی اهل معامله بود با شرکای خارجی … بله و همین باعث شد که روسها هم حمایت کنند از حزب کومین تانگ سون یات سن به نکته خوبی اشاره کردید در مورد فروپاشی یک امپراتوری چند هزارساله به بهانۀ یکسری شورشهای مرسوم در کشور، چین کم شورش ندیده اما اینکه اصولاً بساط امپراتوری جمع میشود با شورش تعدادی غربگرا و یک کودک ۶ ساله که امپراتور است تا مدتی بهصورت نمادین حفظ میشود ولی عملاً جمهوری هزار و نهصد و یازده به بعد است که دارد شرایط را جلو میبرد شاید ریشه را بینندگان محترم این برنامه قاعدتاً باید در حضور مستشاران انگلیسی و آمریکایی بدانند که از قرن نوزدهم پایشان به دربار چین باز شده و به اسم تجدد آمدند تا چین کهن را به دوران مدرن رهبری کنند و حالا نقش این مشاورین در این فروپاشی بسیار جدی است و قاعدتاً باید این را در آنجا ریشهاش را جستجو کنیم ولی در هرحال با هر مقدمهای انقلاب ۱۹۱۱ اتفاق میافتد و سون یات سن الآن بهنوعی رهبر چین جدید است در این باب چه نتیجهای را میتوانیم بگیریم یعنی در واقع چرا او و کار او حالا به چه سرنوشتی برای چین منتج میشود … ببینید انقلاب ۱۹۱۱ چین در حقیقت یک انقلاب نصف نیمه و ناقص بود بهخاطر اینکه زیرساختها و نهادهای وابسته به حکومت را تغییر نداد بر روی همان ویرانههای امپراتوری قبلی شروع به ساختن کرد احتمالاً سون یات سن از ادارۀ کشوری با این وسعت اطلاع دقیقی نداشت و بههمین دلیل عملکرد ضعیفی از خودش ارائه داد در نتیجه فردی مثل یوئن چی کای ظهور کرد که توانست با جلب اعتماد مردم رئیسجمهور بشود … در این باب بیشتر توضیح میدهید برای ما که کی بود یوئن چی کای … بله در ادامه به او اشاره خواهیم کرد یوئن چی کای فردی بود که در آن دوران به ریاستجمهوری رسید ولی در واقع علاقۀ قلبیش برپایی دوبارۀ امپراتوری بود البته نه توسط خاندان منچوری بلکه علاقمند بود که خودش امپراطور بشود و جالبه که بعد از ریاستجمهوری دوباره یک دورهای امپراتور شد او توانست با حمایت خارجیها و ایجاد تفرقه در بین طرفداران سون یات سن اتحادیۀ انقلابیون را متلاشی کند تا از این طریق راحتتر به هدف خودش برسد یک آمار جالب دارم اینجا برایتان از آن برهۀ تاریخی و آن این است که از سال ۱۹۱۲ که بعد از انقلاب رسماً جمهوری در چین آغاز شد تا اوایل دهۀ ۲۰ حکومت مرکزی پکن چهلبار تغییر کرد … چهلبار؟ ظرف چه مدتی؟ از سال ۱۹۱۲ تا اوایل دهۀ بیست یعنی کمتر از دهسال … خیلی فاجعه است چقدر حالا شبیه برخی اتفاقات پایان دوران قاجار در کشور خود ما خب … بله و این آنارشی نشاندهندۀ این است که مردم چین و کسانی که بر سر کار میآمدند و تفکر آنها دربارۀ قدرتطلبی هنوز در مدل امپراطوری بوده و مقولههایی مثل جمهوری یا دموکراسی در اندیشۀ سیاسی چین بهطور مشخص و جدی شکل نگرفته و رشد نکرده بود خب ما در مورد این مقطع باید به سالهای حکومت ملیگرایان برگردیم و اینکه بلافاصله چند سال بعد از ۱۹۱۱ جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ آغاز میشود این جنگ چهارساله ظاهراً یک جنگ اروپایی است و مستقیماً در سرزمین چین اتفاق نمیافتد ولی ظاهراً تبعاتی دارد خصوصاً بعد از عهدنامۀ ورسای در سال ۱۹۱۹ که چین هم بهعنوان یک کشور دور از میادین نبرد باید تاوانی بپردازد اتفاق دیگری که در همین سالها میافتد یعنی در حدفاصل چهارسالۀ جنگ جهانی اول وقوع انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر روسیه است و بینندگان محترم این برنامه در جریان انقلاب روسیه قرار گرفتند این دو اتفاق بزرگ وقوع جنگ جهانی اول و تبعات آن وقوع انقلاب اکتبر روسیه و تأثیرات آن بر انقلاب چین را برای ما قدری بیشتر توضیح بدهید … مردم از حکومت ملیگرایان خیلی راضی نبودند چون آنها به وعدههای خودشان ازجمله عدالتخواهی و حق مالکیت عمومی عمل نکرده بودند و همینطور اشارهای که شما داشتید قرارداد ورسای بسته شده بود که به مردم چین در آن همچنان داشت ظلم میشد با اینکه چین در بین طرفین آن جنگ جهانی نبود اما قسمتهایی از چین را به غنیمت به ژاپن داده بودند در این قرارداد و این ظلمی بود که به مردم چین شده بود و حکومت ملیگرایان عملاً نتوانستند جلوی این کار را بگیرند ما بعد از این قرارداد میبینیم که مردم تظاهراتی انجام میدهند یکی از مهمترین تظاهراتها تظاهرات چهارم می ۱۹۱۹ هست که مردم در بزرگترین میدان جهان که همان میدان تیان آن من هست جمع میشوند و برای اولین بار ما شاهد این هستیم که در کل تاریخ چین برای اولین بار این اتفاق افتاده که تظاهرات عظیم خیابانی در پکن بهوقوع بپیوندد و آنهم علیه همان قرارداد ورسای بود و اما راجع به سؤال دوم شما در رابطه با تأثیر انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ بر چین باید بگوییم که تأثیری که انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ شوروی بر چین گذاشت ما میبینیم که سهسال بعد یعنی در سال ۱۹۲۰ حزب کمونیست چین تأسیس شده در واقع ایدۀ تأسیس این حزب را هیچ فرد چینی نداده بود و عملاً مسکو خواهان تأسیس چنین حزبی بود ما شاهد این هستیم که در ژانویۀ ۱۹۲۰ شوروی قسمت سیبری مرکزی را تصرف میکند تا بتواند بهواسطۀ آن از راه خشکی وصل بشود به چین و بعد از آن نمایندۀ خودش را یعنی گریگوری وویتینسکی را به چین اعزام میکنند تا از پرفسور چن بخواهد که حزب کمونیست چین را تأسیس کند و در واقع ما شاهد این هستیم که حزب کمونیست چین با حمایتهای مالی و معنوی مسکو تشکیل شد و به حیات خودش ادامه داد … قاعدتاً سیاست شوروی در آن شرایط با حزب مستقر ملیگرای کومین تانگ و حزب تازه تأسیس کمونیست چین یک معادلۀ پیچیدۀ سیاسی را شکل داده از این مدل سیاست شوروی در قبال این دو حزب برای ما توضیحی بفرمائید … بله استراتژی مسکو مادامی که کومین تانگ یعنی حزب ملیگراها در صحنۀ بازی سیاسی چین حضور دارد این است که افراد حزب کمونیست چین در کومین تانگ نفوذ کنند تا بتوانند آن را زیر کنترل و نفوذ مسکو در بیاورند در واقع مسکو دارد از حزب کمونیست چین بهعنوان یک اسب تروا استفاده میکند تا بتواند بهرهبرداریهای لازم را از کومین تانگ ببرد اما از یک جایی به بعد بهخاطر تفاوت در عملکرد و اهداف کومین تانگ از حزب کمونیست چین جدا میشود و ما اوج درگیری و مقابلۀ این دو را در راهپیمایی بزرگ میبینیم از اینجا ما حضور پررنگ فردی بهنام مائو را در تاریخ چین شاهد هستیم که برای آشنایی بیشتر و بهتر با او بهتر است پلیبکی را که آماده شده با هم ببینیم مائو تسهتونگ به سال ۱۸۹۳ در خانوادهای دهقانی متولد شد او که در کودکی به تقلید از مادرش بودائی شده بود در دوران نوجوانی و پس از آموختن تعالیم کنفوسیوس برای ادامۀ تحصیل به کالج تربیت معلم رفت اما در سال ۱۹۱۸ کالج را رها کرد و بهکمک تعدادی از اصلاحطلبان گروهی را تشکیل داد که به جامعۀ پژوهش خلق نو شهرت یافت در همین دوران بود که نخستین کشور کمونیست جهان در اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شد مائو تحتتأثیر همین جو و نیز مطالعات سیاسی خود اندیشههای مارکس را پذیرفت پشتیبانی وی از خط مسکو باعث شد تا تحت نظارت و حمایت مارینگ فرستادۀ کومینترن به چین به هستۀ مرکزی حزب کمونیست راه یابد از نظر روسها کمونیستهای چینی میبایست برای ایجاد وحدت با حزب ملیگرا همکاری میکردند مائو نیز برای تشکیل دولت ائتلافی به کومین تانگ پیوست در سال هزار و نهصد و بیست و هفت و بهدنبال دستیابی مأموران حکومتی پکن به اسنادی از فعالیتهای براندازانۀ روسها علیه چین با دستور چیانگ کایشک فرماندۀ کل ارتش حزب ملیگرا از عناصر کمونیست تصفیه گردید و جنگ داخلی در چین آغاز شد بسیاری از کمونیستها از جمله مائو که از این کشتار جان سالم به در برده بودند به مناطق کوهستانی پناهنده شدند و به ایجاد ارتش پرداختند اولین گروههای ارتش سرخ در اوایل دهۀ ۳۰ با توسل به ترور و خشونت تشکیل و اداره میشدند مردم از ترس اینکه توسط مائو و کادر حزبیاش بهعنوان مخالف مرام کمونیستی شناخته و کشته شوند ترجیح میدادند که به صفوف ارتش سرخ ملحق گردند برای مائو روشن بود که ادامۀ نبرد در محاصره نهایتاً به شکست خواهد انجامید لذا در پنجمین یورش نیروهای کایشک کمونیستها بهدستور وی خط محاصرۀ کومین تانگ را شکستند و در ۱۶ اکتبر ۱۹۳۴ راهپیمایی بزرگ با شرکت حدود صدهزار کمونیست برای یافتن منطقهای امن و مرکز جدید ستاد آغاز شد آنها نزدیک به بیست هزار کیلومتر مناطق صعبالعبور را پیاده طی کردند و در پایان فقط یکدهم کمونیستها زنده ماندند و یکسال بعد به منطقهای دورافتاده در شمال غربی چین رسیدند موفقیت در راهپیمایی طولانی برای مائو به منزلۀ تثبیت جایگاه و برترییافتن وی نسبت به سایر رهبران حزب محسوب شد و اندیشۀ سیاسی او در زمینۀ انقلاب دهقانی که تا آن روز مخالفتهای جدی حزب را در پی داشت مورد پذیرش قرار گرفت نفوذ کمونیسم در مدت کوتاهی بهسرعت گسترش یافت و نیروهای مائو در لیان آن ستاد مستحکمی پدید آوردند جنگ چین و ژاپن در فاصلۀ سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ مقدمات حذف کومین تانگ و قدرتیافتن کمونیستها را فراهم کرد مائو و کایشک برای مقابله با ژاپن پیمان ترک مخاصمه امضا کردند با غلبه بر ژاپن طی جنگ جهانی دوم دلیل همکاری دو جناح چین از بین رفت و جنگ داخلی بار دیگر آغاز شد اما اینبار حامیان کایشک کاهش چشمگیری داشتند و بهلحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی از قوت کمتری برخوردار بودند طولی نکشید که مائو و کمونیستها کنترل سراسر چین را بهدست گرفتند چیانگ کایشک و بقایای کومین تانگ نیز به جزیرۀ تایوان گریختند در اول اکتبر ۱۹۴۹ مائو تسهتونگ ایجاد جمهوری خلق چین را در دروازۀ صلح آسمانی پکن اعلام کرد مائو پس از این پیروزی برای دههها حکومت مطلقهای بر زندگی یکچهارم مردم کرۀ زمین داشت و بهجهت تصمیمات اشتباه اقتصادی و سیاسی مسئول مرگ بیش از هفتاد میلیون نفر از مردم چین در زمان صلح بود نکتهای باقی مانده که مضاف بر آنچه که درپلیبک دیدیم بخواهید برای بینندگان محترم این برنامه توضیح بدهید … بله شاید لازم باشد به دو نکته اشاره کنیم یکی قتلعام ارتش چهارم نوین و دومی هم کمک جنگافزاری که شوروی به ارتش مائو میکند و اما موضوع اول طبق پلیبکی که دیدیم در سال هزار و نهصد و سی و هفت جنگی بین ژاپن و چین درمیگیرد دو حزب موجود در چین یعنی حزب کومین تانگ ملیگرایان و حزب کمونیست در این زمان جنگ اعلام آتشبس میکنند اما مائو در این زمان هم باز به فکر این هست که رقبای خودش را از بین ببرد یکی از رقبا که یکی از دشمنان قدیمی مائو هم هست شیانگ ینگ هست که کمیسر سیاسی ارتش چهارم نوین هست این فرد مائو سعی میکند با مسیر اشتباهی که به این ارتش میدهد آنها را بهنوعی قتلعام کند باعث قتلعام آنها بشود و ماجرا را جوری جلوه میدهد توسط ژاپنیها قتلعام میشوند؟ با اطلاعات غلطی که حزب کمونیست بهشان داده یا دلالت غلطی که شدند در تله گرفتار میشوند بله و مائو با مسیر اشتباهی که به این ارتش میدهد باعث میشود که آنها قتل عام بشوند و ماجرا را جوری جلوه میدهد که گویا ارتش ملیگرایان باعث این قتلعام شدند و در واقع هدف مائو از این کار این بود که استالین را بتواند راضی بکند که استالین به او اجازه بدهد که مائو کایشک حمله بکند که حزب ملیگرایان را دارد اداره میکند … ژنرال چیانگ کایشک بله و تا همین امروز هم در تاریخ رسمی چین ما شاهد این هستیم که از شیانگ ینگ و کایشک بهعنوان عاملان قتلعام نیروهای ارتش چهارم نوین دارد یاد میشود این حس انتقامجویی را ما در شخصیت مائو همیشه داریم و تا تمام دوران حکومتش هم این مخالفت و از بینبردن مخالفین در مائو هست … جزو کیش شخصیت او یکی همین تصفیهحساب خونین با مخالفین است خب … و اما دومین نکته اینکه کمک جنگافزاری که شوروی به مائو میکند مسئله این است که در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم شوروی قبل از اینکه از منچوری بیرون برود جنگافزارهایش را که از ژاپنیها به غنیمت گرفته بود را به ارتش مائو تحویل میدهد و به نوعی حزب کمونیست چین را قویتر میکند … جانبداری مسلحانه از حزب کمونیست در مقابل ملیگرایان … بله … خب الآن سال هزار و نهصد و چهل و نه است و مائوی ۵۵ ساله شده با حذف رقبای سیاسی به حکومت ۲۲ سالۀ ملیگرایان در چین خاتمه بدهد الآن چین در این تاریخ پانصد و پنجاه میلیون نفر جمعیت دارد و قاعدتاً کار سختی دارد حزب کمونیست برای ادارۀ این سرزمینی که بهشدت فقیر است و نفوس بیشمار مردم از او ادارۀ کشور را میخواهند از نخستین اقدامات مائو در این فرآیند تحویلگرفتن قدرت برای ما بگویید … کمونیستها بلافاصله بعد از اینکه بهقدرت میرسند برنامۀ اصلاحات ارضی را آغاز میکنند به این شکل که ۲۰ میلیون نفر از افرادی که بهاصطلاح ارباب زمیندار یا دهقان ثروتمند محسوب میشوند بهجرم ضد انقلابیبودن دستگیر میشوند و زمینهایشان از آنها گرفته میشود و خودشان هم به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند خب طبیعی است که توزیع زمین بین دهقانان فقیر بخشی از برنامۀ اصلاحات ارضی هست اما بهنظر میرسد هدف اصلی این برنامه نبرد علیه زمینداران و افراد مرفه بوده فردی که مائو برای انجام این کار منصوب میکند فردی بهنام کانگ شنگ رئیس سازمان اطلاعات چین و همین نکته که فردی که تخصصش در امور تروریستی و شکنجه هست و طبعاً هیچ اطلاعی از امور مربوط به زمینداری ندارد به انجام چنین کاری منصوب میشود خودش گویای ماهیت ایدئولوژیک و حزبی این برنامه هست طبیعی است وقتی چنین برنامهای در این وسعت صورت میگیرد مخالفینی هم به اعتراض برخواهند خاست و سیاست مائو برای سرکوب مخالفین اعدام در ملاءعام هست جالبه که مائو اصرار دارد بیشترین تعداد جمعیت ممکن شاهد این اعدامها باشند تا از این طریق بتواند مخالفینش را به اطاعت وادار کند … و به سیاست ارعاب کاملاً معتقد هست و با ترساندن مخالفین برنامۀ خودش را جلو میبرد دیگر … بله همینطور است تا همین جای بحث وقتی که از اقدامات مائو صحبت میکنیم و همینطور در ادامۀ بحث هم از فرمانهای انقلابی او سخن میگوییم توجه به این نکته ضروری است که کیش شخصیت مائو یک الگوبرداری از کیش شخصیت استالین بوده در واقع مائو در مدل دیکتاتوری فردی استالین را الگوی خودش قرار داده بوده بنابراین قادر بوده با اعمال خشونت مستقیم و بیقاعده مدلی از وفاداری مطلق حزبی را در طرفدارانش بهوجود بیاورد اگر بگوییم که طرفدارانش حتی او را میپرستیدند حرف گزافی نزدیم البته مخالفینی هم وجود داشتند که آنها را از راه ارعاب و تهدید به اطاعت وادار میکرده … خب سؤال من این بود که اولین اقدامات مائو بعد از تصاحب قدرت چیست و از توضیح شما اینطور متوجه شدم که فعلاً ارعاب هست و محکمکردن پایههای قدرت و آن اصلاحات ارضی هم خیلی وجه اقتصادی نداشته و بیشتر یک ژست سیاسی و ایدئولوژیک هست در مورد این سیاست اصلاحات اراضی و مزارع اشتراکی برای ما توضیح بیشتری میدهید؟ مائو و ارتش سرخ قبل از به قدرت رسیدن با ارعاب اهالی روستاها سعی میکردند از آنها خدمات مجانی بگیرند و مردم را مجبور میکردند که ۲۴ ساعته برای آنها کار کنند مائو اسم این را گذاشته بود جنگ خلقی اما برخلاف تصوری که میشود خلق بهصورت داوطلبانه این خدمات را عملاً ارائه نمیداد کمونیستها بعد از اینکه به قدرت رسیدند باز همین روال را پیش گرفتند از سال ۱۹۵۳ که ما شاهد مطرحشدن این هستیم که چین بهسمت صنعتیشدن برود میبینیم که رژیم مائو فشارهای گستردهای را به مردم میآورد تا محصولات غذایی بیشتری را بتواند از چنگ آنان بیرون بیاورد و فرمول تازهای را مطرح میکنند که آن مقدار غذایی را که مردم احتیاج دارند در اختیارشان میگذاریم و مابقی را میگیریم اما سطح برداشت غلات در زمان دوران مائو بهنحوی نبود که همین فرمول هم بتواند رعایت شود بههمین خاطر ما شاهد این هستیم که شرایط خیلی اسفناکی داشتند دهقانان و حتی به خوردن برگ گیاه سیبزمینی که در بهصورت سنتی برای تغذیۀ خوکها از آنها استفاده میشد استفاده میکردند … جالبه من اینجا دارم خیلی پوسترهای خوش آب و رنگی میبینم از پروپاگانداهای کمونیستی دهۀ پنجاه چین و توصیفاتی که شما دارید قاعدتاً دارد وجه دیگری از این ماجرا را برای ما باز میکند چیزی که اینجا ما داریم میبینیم برخورداری و تغذیۀ آحاد ملت و همه خیلی شاد و در یک مسیر رو به جلو رفتن است اما خب ظاهراً اینها فقط در پروپاگاندای حزب کمونیست دنبال میشده و واقعیت چیز دیگری بوده همینه … بله پروپاگانداها با واقعیت خیلی متفاوت هست که حالا باز ما در ادامه سعی کردیم که در ویدئو وال بیاوریم که این تفکیک دیده بشود و جواب مائو به این وضعیت اسفناک این بود که به دهقانان بگویید که کمتر بخورند آموزش بدهیم که کمتر بخورند و آش جو خودشان را رقیقتر کنند … چه راه خوبی خب … از اواسط سال ۱۹۵۵ ما میبینیم که مائو اعلام میکند که تمام زمینهای زیر کشت بهصورت اجباری تبدیل بشوند به مزارع اشتراکی و عملاً این کار بهخاطر این اتفاق افتاد که بتوانند محصولات غذایی را راحتتر مصادره کنند و مردم هم مائو یکی از دغدغههایش این بود که دهقانان گزارش اشتباهی ندهند از حجم برداشتی خودشان بهخاطر اینکه از این گزارش دروغین احتمالی بخواهند پرهیز کنند مزارع اشتراکی را گذاشتند که هم کار مصادره را راحتتر میکرد هم دیگر گزارش دروغین را … خب الآن ما داریم در سمت راست یک مزرعۀ اشتراکی تصویر واقعی یک مزرعۀ اشتراکی را میبینیم و در سمت چپ پوستر تبلیغی مزارع اشتراکی را و تفاوت میان این دو کاملاً برای بینندگان برنامه محسوس است خب اجازه بدهید با این سؤال ادامه بدهم که مائو یک برنامۀ دیگر و یک برنامۀ اقتصادی مهم دیگر دارد در همین دهۀ پنجاه بهنام جهش بزرگ به پیش این حالا در واقع شعار آن سیاست است ظاهراً طبق آنچه که در تاریخ ببینیم قرار بود که چهرۀ اقتصادی چین را کلاً متحول کند ولی گویا نتایج دیگری به بار آورد در مورد این نهضت جهش بزرگ به پیش برای ما قدری توضیح بدهید ببینید مائو از سال ۱۹۴۹ قدرت اول چین هست و بعد از راهپیمایی بزرگ صدرمائو لقب گرفته این در سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت یک طرح بلندپروازانۀ اقتصادی را ارائه میدهد با نام جهش بزرگ به پیش که در این طرح هدف قرارداده شده که طی پانزده سال به سطح اقتصادی بریتانیا برسند … حالا چرا بریتانیا؟ شاید به این علت باشد که بعد از جنگهای معروف تریاک وقتی که بریتانیا موفق میشود جزیرۀ هنگ کنگ را به مدت صدسال از تصرف چین خارج بکند اصلاحات اقتصادی را آنجا انجام میدهد و پیشرفتهای اقتصادی که در هنگ کنگ حاصل شده بهنوعی یک الگو تلقی میشود در ذهن مردم چین در هر حال این برنامه آرمانشهرشان فعلاً همان بهشتی است که بریتانیا موقتاً در هنگ کنگ ایجاد کرده خب بله همینطور است در هر حال برنامۀ جهش بزرگ به پیش ناظر به توسعۀ فراگیر کشاورزی و صنعتی بهطور همزمان است در بخش کشاورزی مائو صادرات مواد غذایی را بالا میبرد و این صادرات را به شوروی انجام میدهد و در مقابل آن تسلیحات و صنایع سنگین و نظامی وارد میکند خب برای این منظور مجبور است که حجم تولید مواد غذایی را هم بالا ببرد و دهقانهای گرسنۀ مبتلا به سوءتغذیه وادار میشوند به کمخوری ایدۀ اساسی مائو برای توسعۀ کشاورزی کار اشتراکی در کمونها بوده بنابراین شهرها و روستاها را به اردوگاههای کار اجباری و مزارع اشتراکی تبدیل میکند نکتۀ جالب دیگری که در برنامۀ جهش بزرگ به پیش وجود دارد یک فرمان انقلابی جالب با عنوان قتلعام گنجشکها … قتلعام گنجشکها چرا؟ ماجرا از این قرار است که دهقانهای گرسنهای که مجبور بودند حجم بالایی از مواد غذایی را تولید کنند و به حزب تحویل بدهند و در عین حال گرسنه باشند و مبتلا به سوءتغذیه دنبال یک مقصر میگردند برای این جریان و نبوغ حزبی مائو به این تعلق میگیرد که مقصر را گنجشکها تلقی کند … اگر این عکس نبود من باورم نمیشد فکر میکردم شوخی میکنید چون آن وسیلهای که حالا شبیه درشکه است گنجشکهای شکارشده را داخلش آویختن؟ بله همینطوره … عجب تصویری خب نهضت شکار گنجشکها راه میافتد چرا؟ … بله مائو برای مردم اینطور جلوه میدهد که گنجشکها دشمن مواد غذایی هستند و دانههای غلات را میخورند و به این دلیل است که محصولات کشاورزی نمیتوانند در آن حد لازم تولید بشوند بنابراین فرمان انقلابی میدهد به قتلعام گنجشکها و مردم چین هم با اطاعت کامل از او طی یک اقدام یکپارچه به قتلعام گنجشکها میپردازند تا حدی که در یکسال حدود یکمیلیون گنجشک کشته میشود جالبه که مردم در ازای تحویل تعداد مشخصی گنجشک به مقامات دولتی حتی جایزه نقدی هم دریافت میکردند و نقش اصلی را در این قتلعام کودکان و دانشآموزان بهعهده داشتند جالبه که در مدارس ساعاتی را به آموزش کودکان برای کشتن گنجشکها با تفنگ ساچمهای یا با تیروکمان همانطور که در تصویر میبینید اختصاص داده شده بوده … یک فعل انقلابی … بله بچهها بهعنوان یک حرکت انقلابی گنجشکها را میکشتند و بعد لاشههای گنجشکها با کامیون یا با گاری همانطور که در عکس میبینید تحویل حزب داده میشده و در ازای آن جایزه دریافت میشده خب طبیعی است که وقتی این حرکت … خب اینطوری اکوسیستم نابود نشد؟ … بله درسته تعادل طبیعت بههم میریزد و آفاتی که طبیعتاً بهوسیلۀ گنجشکها از بین میرفتند مثل ملخها افزایش پیدا میکنند و این دفعه دیگر واقعاً کشاورزی از بین میرود چارهجویی مائو برای این تصمیم هم جالب است یک درخواست فوقمحرمانه به سفارت شوروی در چین تسلیم میشود که طی آن درخواست شده دویستهزار گنجشک در اسرع وقت به چین ارسال بشوند … یکپنجم ضایعاتشان را خواستند از این طریق جبران کنند نمیدانم آدم باورش نمیشود یعنی اگر در کتابهای خودشان نبود بنده باورم نمیشد که چنین اتفاقاتی به اسم انقلابیگری افتاده خب دیگر چه دارید از ادامۀ بحث جهش بزرگ به پیش غیر از کشتار گنجشکها چه دستاوردی دارد … بله غیر از بحث کشاورزی یک بخش مهم دیگر که مدنظر مائو بوده بخش صنعتی بوده ملاک اصلی احراز مقام ابرقدرتی در جهان بهنظر مائو بحث تولید فولاد است مائو فرمان انقلابی میدهد که تولید فولاد چین ظرف مدت کوتاهی باید به حدود دهمیلیون تن برسد یعنی رقمی سه برابر تولید آن زمان … یعنی آنموقع ۳/۵ میلیون تن بوده … بله الآن اطلاعی دارید که رقم جهت تخمین ذهنی و مقایسهای بینندگان محترم برنامه این سؤال را میپرسم احیاناً اطلاع دارید که رقم تولید سالانۀ فولاد در کشورمان در حال حاضر چه میزان است … بله در سال گذشته فکر میکنم رقمی حدود بیست و یک میلیون تن هست … بله یعنی آنموقع آرزوی چین این بود که با سه برابر کردن میزان تولید فولاد به رقم دهمیلیون تن در سال برسد خب … خب برای رسیدن به چنین رقمی ابتدا ظرفیتهای دولتی و حکومتی را بهکار میگیرند اما میبینند که کارخانهها جوابگوی این رقم نیست بنابراین باز هم فرمان انقلابی صادر میشود که در همان مزارع اشتراکی و کمونها مردم حتی در باغچۀ خانهها و در مزرعهها هم کورههایی تولید موقت فولاد به راه بیندازند … خب این کار اقتصادی بود آنوقت یعنی توجیه اقتصادی نداشت بیشتر یک فعل انقلابی بود که قاعدتاً ما در منازل و مزارعمان هم کورههای فردی ذوب فولاد داریم و حالا صرفنظر از کیفیت این فولاد و اینکه چه بوده قاعدتاً مواد اولیهاش را از کجا میآوردند … بله مردم برای تأمین خوراک کورهها مجبور میشدند همۀ اشیاء آهنی که دارند حتی در و پنجرۀ خانهشان را به صورت مجانی به ماموران تحویل بدهند و طبیعی است که فولادی که به این شکل تولید بشود ناخالص و غیرقابل استفاده است در واقع اندیشههای اقتصادی مائو و توقعی که داشته برای برآوردهشدن یک توقع مبهم و نامعقول بوده اما مائو بهرغم مخالفتهای جدی که در حزب با این اندیشهاش شده بوده تصمیم داشته که به هر نحوی که هست این برنامه را پیاده بکند … ظاهراً در پایین این تصویر هم داریم میبینیم که به زبان چینی توضیح داده این افزایش رقم تولید فولاد خلقی را که قرار است سه برابر بشود و با همت آحاد مردم به چنین دستاوردی میخواستند برسند … ولی باز هم این اتفاق نمیافتد … خب من از فرمایش شما اینطور نتیجه میگیرم که طرح پرطمطراق جهش بزرگ به پیش بیشتر یک پروپاگاندای سیاسی است و از جهت اقتصادی نهتنها آوردهای برای چین نداشته بلکه تبعات منفی فراوانی را برای آنها ایجاد کرده و منافعشان در آن نبوده منابعشان تلف شده و در تاریخ این ماجرا منحصر بهفرد است در حدی که حالا من شنیدم خب از تبعات طرح جهش بزرگ به پیش بیشتر برای ما بگویید بهعنوان جمعبندی این قسمت از برنامه وقتی که مردم چین را مجبور کردند به اینکه کشاورزی رکن اساس اقتصاد چین بر آن بود را کنار بگذارند و به تولید فولاد بپردازند عملاً اقتصاد چین که همان کشاورزی بود نابود میشود و وقتی که ما این نابودی کشاورزی را در کنار حملات آفاتی ببینیم که بهخاطر قتلعام گنجشکها اتفاق افتاده شاهد این هستیم که تدابیر غلط مائو باعث بهوجود آمدن این قحطی و تبعاتاش بوده و حالا جالبه که ما ببینیم که نظر مائو راجع به این مرگها چیست که اگر اجازه بدهید من از روی کتاب عین سخنرانی خودشان را بگویم مائو تصور میکرد که مرگ چینیها در مقیاس عظیم به سود اوست او در نهم دسامبر ۱۹۵۸به سران رژیم گفت مرگها مفید بودند آنها (یعنی همان جنازهها) میتوانند باعث حاصلخیزی زمینهای کشاورزی شوند یعنی چی؟ و بعد از این گفته ما شاهد این هستیم که دهقانان چینی مجبور میشوند به اینکه در گورستانها کشت و زرع کنند و این دستور عملاً اجرایش برای این خانوادهها بسیار زجرآور بوده اما با توجه به این صحبت مائو در دسامبر هزار و نهصد و پنجاه و هشت این اتفاق روی میدهد … خب ما الآن یک قحطی بزرگ داریم با چهل میلیون کشتار و یک اخبار شوکآوری که دیگر دارد به طنز شبیه میشود ولی ما کاملاً داریم از روی زندگینامۀ خود او نقل قول خود او را میشنویم که جنازه کشتگان یک قحطی بزرگ هم بهعنوان حالا بگوییم کمپوست انسانی یا کود انسانی دارد استفاده میشود قاعدتاً اگر این جمعبندی ادامهای دارد بفرمایید بله یکی دیگر از تبعاتی که این قحطی داشت این بود که مائو بهخاطر این عدم توفیقی که در این برنامۀ جهش بزرگ به پیش داشت باعث میشود که بخشی از وظایف خودش را برونسپاری کند در سال هزار و نهصد و پنجاه و نه فردی به اسم لیو شائوچی را منصوب میکند مائو برای سمت ریاستجمهوری … این رقیب او بوده قبلاً … بله … رقیب حزبی هست … بله و یکی از منتقدین حزبی مائو هم هست از سال هزار و نهصد و پنجاه و نه به بعد لیو شائوچی این سمت را دارد و بعد از این مائو بهخاطر اینکه تبعات اشتباهات خودش را گردن نگیرد تنها در سمت صدارت حزب باقی میماند … خب ما الآن قاعدتاً به پایان وقت برنامۀ اولمان رسیدیم و مباحث فراوانی مانده و تازه بحث گرم شده ما قرار است که در برنامۀ آینده انشاءالله از ادامۀ پژوهشهای تیم شما استفاده کنیم و در مورد انقلاب سرخ چین بیشتر بدانیم به اتفاق میهمانان محترم این برنامه از بینندگان محترم خداحافظی میکنم و شما را دعوت میکنم که بینندۀ برنامۀ نوبت بعد ما باشید تا برنامهای دیگر خدانگهدار اگر بخواهیم بحث انقلاب فرهنگی را دنبال کنیم قاعدتاً باید با این سؤال باشد که این یک حرکت از قبل برنامهریزی شده بود یا یک کاری که حالا بهدلیل شور انقلابی یا ضرورتهای زمانی دفعتاً در دستور کار حزب کمونیست قرار میگیرد و قاعدتاً نقش صدرمائو به قول خود چینیها در این انقلاب فرهنگی چیست … ریشههای تجددخواهی و از بینبردن جنبههای سنتی و تاریخی فرهنگ چین از ابتدای جنبش ۱۹۱۱وجود داشت اما آن چیزی که مشخصاً تحت عنوان جنبش فرهنگی به شکل تصفیهگونهاش مدنظر ماست بهدنبال شک و تردیدهای مائو نسبت به اطرافیانش آغاز شد در واقع در سال ۱۹۶۵نمایشنامهای توسط معاون شهردار پکن به روی صحنه رفت که موضوعش عزل یکی از وزرای امپراتور بود همسر مائو جیان چینگ این نمایشنامه را دید و بعد مقالهای نوشت با عنوان نسیم آلوده علیه مائو و در این مقاله اشاره کرد که این نمایشنامه استعاری بوده و به برکناری یکی از مسئولین حزب توسط مائو اشاره دارد کمتر از یکسال بعد یک استاد دانشگاه پکن با نام نی یوآنزی پوستری را طراحی کرد در نقد عملکرد لیو شائوچی رئیسجمهور وقت که انتشار این پوستر باعث بالاگرفتن اختلافات حزبی بین لیو شائوچی و مائو شد با جدیتر شدن این اختلافات جنبش تصفیۀ فرهنگی از دانشگاه پکن کلید خورد در واقع جنبش فرهنگی یک تصفیهحساب سیاسی و حرکتی از جانب مائو برای حذف رقبایش در حزب بود و صرفاً بهخاطر اینکه از دانشگاه پکن آغاز شده بود لقب فرهنگی گرفته بود
فصل 1
قسمت 18
انقلاب چین ۱
مدت زمان : 53 دقیقه
اشتراک در
0 نظرات
قدیمیترین