سیاست خارجی چین – بخش سوم

زمان مطالعه: 10 دقیقه

این یادداشت بخش سوم و آخر از مقاله خانم فاطمه شاهانی در مورد سیاست خارجی چین است.

ادامه از سیاست خارجی چین – بخش اول و سیاست خارجی چین – بخش دوم

***

اصلاحات جدید در سیاست خارجی چین بعد از مائو

در مجموع سیاست خارجی چین در دوره مائو، از سال ۱۹۴۹ تا اواخر ۱۹۷۰، متأثر از نفوذ و نقش پر رنگ عقیدتی در این حوزه بود و با توجه به سیاست گرایش به یک سمت، سیاست خارجی مائو به سمت سوسیالیسم بود یا امپریالیسم و به گفته وی راه سومی وجود نداشت. در این راستا کشور چین از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱ از راهبرد اتکا به خود و از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ راهبرد انزواطلبی را اتخاذ و از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ از انزوا طلبی به سمت تنوع جهت‌گیری وابستگی نسبی پیش رفت.

در واقع می‌توان گفت انقلاب چهارم چین که گذار از کمونیسمِ رادیکال را به نظام اقتصادی «بازار آزاد» مبتنی بر ایدئولوژی «لیبرالیسم اقتصادی» هدف قرار داده بود، از اواخر دوره نخست وزیری چوئن لای با ایجاد رابطه با آمریکا آغاز شد و در زمان رهبری دنگ شیائوپینگ به نتیجه مطلوب خود رسید؛ نتیجه‌ای که خروج چین از انزوا، گشایش درهای اقتصاد کشور و پیوستن آن به جامعه جهانیِ لیبرالیسم، و صرف‌نظر از آرمان‌های ضد امپریالیستیِ چپ را در پی داشت. نتیجه تلاش‌های تجدیدنظرطلبانه دنگ شیائوپینگ، به استراتژی «سیاست درهای باز» منجر شد؛ سیاستی که در چارچوب یک «سیاستِ استراتژیکی»، دستورالعمل الحاق به جهانِ سرمایه‌داری و دنیای بازارِ آزادِ لیبرالیسم محسوب می‌شد.

چو ئن لای به عنوان یک رهبر توسعه‌طلب توانسته بود در طی این مدتِ طولانی از عمر نخست‌وزیری، جریانی را از اعتدال‌گرایان «تجدیدنظرطلب» حمایت و سازماندهی کند که این افراد به عنوان نسل بعدی رهبران چینی بتوانند مسیر جهانی‌سازی را درکشور خود پیاده کنند و به آرمان گشایشِ درهای چین به درون در قالب «سیاست درهای باز» جامه عمل بپوشانند؛ فرد شاخص این جریان از تجدیدنظرطلبان «دِنگ شیائوپینگ»  است که بعد از مرگ مائو زدونگ و چو ئن لای او هم به مدت سی سال در مقام رهبری حزب حضور داشت و توانست این جریان اصلاح‌طلب درونِ قدرت را به آرمان لیبرالیسم ‌برساند.

آغاز رابطه با آمریکا و نفی دشمنی این تمدنِ منحوس در قالب «عادی‌سازی روابط» رقم می‌خورد، و دنگ شیائوپینگ فرآیند پیاده‌سازی رکن اصلی لیبرالیسم یعنی سرمایه‌گرایی را در جامعه خود سیاست‌گذاری می‌کند و به عنوان اولویت اصلی نظامِ تصمیم‌گیری چین قرار دهد. وی در حوزه سیاست، سیاست خارجی توسعه‌گرا و در حوزه اقتصاد، سیاست درهای باز را در اصول خود نهادینه کرد.

در نهایت، آمریکا توانست به کمک این اصول و سرپل‌های نفوذ که در قالب افرادِ «تجدیدنظرطلب» در رأس حزب کمونیست قرار داشتند، شکاف بین چشم‌انداز دو کشور را از موازی به کاهنده تغییر دهد و به مرور در طی بیست سالِ بعد از آن (یعنی تا پایان قرن بیستم) چشم‌انداز چین را از نظام کمونیسم به نظام لیبرال-کاپیتالیسم تبدیل کند. این انقلاب به رهبری دنگ شیائوپینگ رقم خورد و وی توانست تا پایان عمرش  فرآیند تغییر مائوئیسم به دنگیسم را مدیریت کند و چشم‌انداز انقلاب اول چین را با انقلابی در اصول و مفاهیم با چشم‌انداز آمریکا منطبق نماید. با روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ، عملاً کشور چین انقلاب را کنار نهاد و سیاست درهای باز را اجرا کرد؛ چین کمونیست از درون استحاله و به مرور لیبرالیزه شد.

با بهبود روابط چین و آمریکا می‌توان گفت آمریکا بهترین قدرت خارجی بود که در روابط چین و شوروی اثر گذاشته است، چرا که در صدد بود تا از شکاف بین شوروی و چین برای رسیدن به اهداف خود کمال استفاده را ببرد.

رقابت چین و شوروی هیچ زمانی مثل سال ۱۹۷۶ شدید نبود، ولی در اغلب موارد این شوروی بود که به علت پیشینه تاریخی قدرت اقتصادی و نظامی، دست بالا را در اختیار داشت. با مرگ چوئن لای و مائو در سال ۱۹۷۶، چین در حساس‌ترین دوران سیاست خارجیش در جهان سوم قرار گرفت.

در آسیای جنوب شرق، ویتنامی‌های حمایت شده از جانب شوروی از نابسامانی کامبوج بهره گرفتند و در آفریقا نیز ضعف نظامی چین درحمایت از متحدان خود کاملاً به نفع شوروی مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

از سال ۱۹۸۰ به بعد، چین علی‌رغم تلاش برای نفوذ در جهان، کم‌کم محدودیت‌های خود را درک کرد و با در نظر گرفتن آن محدودیت‌ها، حالت واقعی‌تر به خود گرفته و به دور از شعارهای دوران مائو، به تبادل سیاست با دیگر کشورهای جهان پرداخت.

رهبران جمهوری خلق چین با تأکید بر اصول پنج گانه هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، گام‌های اول را در جهت عادی‌سازی رابطه با همسایه شمالی خود برداشته و بعد از آن در سال ۱۹۸۲ در سطح معاونین وزارت خارجه مذاکراتی آغاز شد تا این‌که در سال ۱۹۸۹ با دعوت رئیس جمهور چین، یانگ شانگ کون، از گورباچوف، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی، به طور رسمی پس از یک وقفه سی ساله مذاکره در سطح رهبران دو کشور شروع شد که اهمیت این دیدار از روی‌گردانی طرفین از سیاست‌های سنتی در شوروی و سیاست‌های درهای باز چین نشأت گرفته بود. البته این روابط به این معنی نیست که تضاد ها و اختلافاتی بین چین و شوروی وجود نداشته و نباید انتظار داشت اتحاد دو کشور هم‌چون دهه ۱۹۵۰ باشد.

وضعیت امروز جهان کلاً با وضعیت سال‌های دهه ۱۹۵۰ متفاوت است. تا پیش از آغاز اصلاحات، چین دارای یک سیستم اقتصادی برنامه‌ریزی شده متمرکز بود. به موازات آن، چینی‌ها در عرصه سیاست خارجی نیز یک رویکرد غالباً ایدئولوژیک و تا حدی تنش‌زا داشتند. پس از به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان، زمینه برای یک تحول اساسی در سیستم اقتصادی چین فراهم شد. اصلاح‌طلبان بر این باور بودند که خیزش مؤثر و پایدار کشورشان در عرصه جهانی مستلزم تجهیز به یک اقتصاد قدرتمند، پویا و پیشرو است.

آن‌چنان که واقعیت‌های جاری حکایت کرده و اغلب ناظران تحولات سیاست خارجی چین گواه می‌دهند که توسعه اقتصادی به محافظه‌کاری و عمل‌گرایی رهبران چین در روابط خارجی منجر شده و احساس مسؤولیت آن‌ها را در برابر نظم و ثبات سیستم بین‌الملل افزایش داده است. چین با رژیم‌های بین‌المللی تحت نفوذ و رهبری آمریکا هماهنگ شده و در مقام بزرگ‌ترین شریک اقتصادی آمریکا، به تعامل مسالمت‌آمیز با آن گرایش یافته است. این روند در واقع مؤید تئوری لیبرالیستی در مورد تأثیر تجارت آزاد بر روابط بین‌الملل است که بر مبنای آن تجارت آزاد موجب صلح‌آمیز شدن روابط خارجی دولت‌ها می‌شود. اما وجه نسبتاً پنهان سیاست خارجی چین که بعضاً ادعا می‌شود در آینده ملموس‌تر خواهد شد، این است که توسعه اقتصادی و سیاست درهای باز زمینه خیزش قدرت ملی چین را درعرصه جهانی فراهم کرده و از زاویه دیگری آن را به بازی قدرت کشانده است. از این منظر رئالیستی، چین با وجود ظاهری محافظه‌کار، تدریجاً به دنبال تغییر وضع موجود بین‌الملل است. مهم‌ترین نشانه این قضیه نحوه تقابل چین در برابر هژمونی آمریکاست. اگرچه ادعای چین این است که هژمونی آمریکا می‌تواند صلح و امنیت بین‌الملل را مورد تهدید قرار دهد، اما واقعیت این است که خود چین عملاً وارد رقابت هژمونیک با آمریکا شده است. تلاش این کشور برای نفوذ اقتصادی و سیاسی از آسیا فراتر رفته و به نحو فزاینده‌ای مناطق دیگر جهان شامل خاورمیانه، آمریکای لاتین و آفریقا را در بر گرفته است. نگرانی چینی‌ها در مورد آمریکا محدود به نفـوذ در منـاطق مختلـف جهـان نیست، بلکه در دوره جنگ سرد، دغدغه بنیادی چین در سیاست خارجی عبارت بود از حفظ امنیت چین در برابر تهدیدات احتمالی دو ابرقدرت آمریکا و شوروی و در این راستا، چین در مقام دولت کمونیستی ابتدا اتحاد ناموفقی با شوروی را تجربه کرد. سپس با توجه به اختلاف و ناامیدی از شوروی خود را در کنار ممالک جهان سوم قرار داد و هم‌صدا با آن‌ها خواستار عدم مداخله ابرقدرت‌ها در امور داخلی کشورهای دیگر شد. در نهایت نیز این کشور ضمن هم‌صدایی با جهان سوم و هم‌چنین منع تنش در برابر شوروی ، با ایالات متحده نیز به تفاهیم رسید. پس از آغاز روند اصلاحات به رهبری دنگ، چین روابط خارجی نسبتاً آرامی را در پیش گرفت. پس از پایان جنگ سرد، تحولات مهمی نظیر تک‌قطبی شدن جهان، شیوع جنبش‌های قومی و مذهبی، رشد آگاهی و خواسته‌های مردمی و جهانی شدن، اوضاع امنیتی چین را تحت تأثیر قرار داده و منجر به فاز نوینی در سیاست خارجی چین شد. تدریجاً رهبران پکن به موازات بهبود شاخص‌های قدرت ملی و تثبیت جایگاه چین به مثابه قدرت جهانی، تلاش کردند تصویری معتدل، مصالحه‌جو، مسؤولیت پذیر و در عین حال مقاوم از کشورشان به نمایش گذارند.

منابع

  • تاریخ چین جدید، دوباریه ،ژرژ، انتشارات علمی
  • تقویم تحولات چین، زهرا طاهری‌امین، انتشارات وزارت امور خارجه
  • چین‏،  هنری کیسینجر، انتشارات فرهنگ معاصر
  • زندگی خصوصی مائو تسه تونگ: خاطرات دکتر لی جی سویی (پزشک مخصوص مائو)‏، لی،جی سوئی، انتشارات موسسه فرهنگی- هنری جهان کتاب
  • سیاست آسیایی چین‏،آگاهی ،عباس ، انتشارات آستان قدس رضوی ،معاونت فرهنگی
  • مائو (داستان ناشناخته‏، فرم کامل هالیدی، جان، انتشارات ثالث
  • مائوئیسم و بازتاب آن در ایران،  نویسنده: فرج الله میزانی، انتشارات فردوس
  • روابط چین و شوروی بعد از مائو، مؤلف: بهزاد شاهنده ناشر: جهاد دانشگاهی (واحد تهران)
  • مقاله سیاست خارجی چین در هزاره سوم از مجید عباسی و امیر قیاسی، منبع:  مطالعات جهان دوره دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲ (پیاپی ۴)
  • مقاله نقد کتاب مقدمه ای بر سیاست خارجی چین ، ارغوانی پیراسلامی، فریبرز، منبع: فصلنامه ﻋﻠﻮﻡ ﺳﯿﺎﺳﯽ :: ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ :: ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ۹۸۳۱، ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ ۴ )ﻋﻠﻤﯽ-ﺗﺮﻭﯾﺠﯽ/CSI
  • مقاله سیاست خاورمیانه ای چین با تکیه بر درهای باز از بهزاد شاهنده، منبع:  مطالعات خاور میانه ۱۳۷۴ شماره ۷
  • مقاله ریشه های فرهنگی و ایدئولوژیک سیاست خارجی چین ،  عبدالله قنبرلو منبع:  جستارهای سیاسی معاصر سال پنجم  زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۴)
  • مقاله آثار دو گانه گشایش اقتصادی بر سیاست خارجی از عبدالله قنبر لو، منبع:  جستارهای سیاسی معاصر سال هفتم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
  • مقاله بررسی جامع: استحاله‌ی انقلاب چین در رابطه‌ی با آمریکا؛ از کمونیسم تا سیاست درهای باز به‌سوی لیبرالیسم از سایت ystc.ir/category/articles/

………………………………….مطالب مرتبط………………………………….

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها