بسماللهالرحمنالرحیم
تبارشناسی انقلابهای معاصر موضوع اولین فصل از برنامۀ دوران است و در این قسمت با موضوع انقلابصنعتی در خدمت شما هستیم در ابتدا با تیم پژوهشگران این برنامه آشنا میشویم.
{پلیبک معرفی ۰۱:۵۷}
جنگ کریمه اولین جنگ تمام صنعتی جهان بود مهمترین علت وقوع این جنگ توسعه چشمگیر صنعت نیرویدریایی روسیه بود ترس انگلستان از بهقدرت رسیدن روسیه موجب بهراهاندازی این جنگ شد جنگی که باعث فروپاشی قدرت روسیه شد آلمان خیلی دیر وارد این عرصه شد خیلی دیرتر از کشوری مثل انگلستان و فرانسه، ولی توانستند حتی از کشوری مثل انگلستان و فرانسه جلو بزنند بهطبع وقتی که در انگلستان و فرانسه انقلابصنعتی اتفاقافتاد به جاهای دیگر دنیا هم صادر شد که آمریکا هم یکی از این کشورها بود یکی از این کتابها که من مطالعه کردم دورۀ سهجلدی داستان مردم آمریکا، نوشتۀ آقای هوارد زین، اعتصابات کارگری و اتفاقاتی که در طول انقلابصنعتی برای مردم افتاده بود را خواندم که خیلی متأثرکننده بود مدیریت قدرت و پول تغییرات اساسی میکند محصول این تغییر، انقلابصنعتی هست این انقلاب برپایۀ خون و عرق میلیونها انسان استعمارشده بنا شده است از این باب انقلابصنعتی را دورۀ افول انسانیت میبینم انقلابصنعتی در اوج عصر روشنگری اتفاق میافتد غرورعلمی انسان اروپایی این دوره را چنان میگیرد که حتی ادعا میکند برای مرگ هم چاره پیدا میکند زنان کارگر که این ساعتهای طولانی را در کارخانهها کار میکنند و از حقوق حداقلی هم برخوردار هستند اینها نمیتوانند بیایند جنبشها را سازماندهی کنند طبقۀ اشراف طبقۀ بورژوا که بهدنبال حق مالکیت هستند حقرأی میخواهند از ظرفیت این اعتراضات کارگری استفاده میکنند جنبشهای فمنیستی را ایجاد میکنند ما تیمی را تشکیل دادیم متشکل از افرادی با توانمندیها و تخصصهای مختلف با ملاقات با اساتید مجرب توانستیم نقشۀ راهی را برای مسیر پژوهش خودمان طراحیکنیم. مرحلۀ بعدی جستجوی کتابخانهای و منابع اصلی بود حالا آنها را باید تطبیق میدادیم آنکه قابل استنادتر بود استفادهکردیم. منابع اصلی ما کتابهای تاریخی هست دربارۀ آن برهۀ زمانی که میگشتیم و بین آن منابع تاریخی مطالبی را که مربوط به انقلابصنعتی میشد از درون آنها درمیآوردیم بخش دیگر منابع مطالعاتی ما برای بررسی تبعاتاجتماعی و بستراجتماعی که این اتفاق در آن رخداده ادبیات داستانی و رمانهایی بود که دربارۀ آن برهۀ زمانی نوشته شده بود و بعد از فیشبرداری و خلاصهبرداری رسیدیم به متن مقالات و نریشن، که اینها را تحویل تیم تدوین دادیم با پیداکردن مصادیق تصویری زیر نظر تیم پژوهش تدوین پلیبکها را انجام داد و به اتمام رساند.
{پایان پلیبک و ادامهٔ برنامه}
میهمانان محترم برنامۀ دوران به استودیوی برنامه خوشآمدید و خیلی خوشبختم که میبینم با چنین دست پری در کار پژوهشی، من در خدمتتان هستم پلیبکهایتان را که نگاه میکردم دیدم که بسیار کارهای ارزشمندی است که امیدوارم بخشی از آن را بتوانیم در برنامۀ امروز ببینیم و اما مهمترین سؤال من چرا انقلابصنعتی ظاهراً در انقلابصنعتی هیچ اتفاق سیاسی از جنس خونریزی یا جابجایی رژیمی اتفاق نیفتاده و تلقی عموم بینندگان میتوان از انقلاب صنعتی، یک انقلاب صرفاً فناورانه باشد سؤال اول من این است که چرا انقلابصنعتی؟ سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان محترمتان، کاملاً درست است. انقلابصنعتی اگرچه در ظاهر یک انقلاب فنآورانه است ولی برای شکلگیری نیاز به پیشزمینههایی داشته و پس از وقوعش هم پیامدهایی درپی داشته است که در مجموع تأثیر شگرفی بر جهان و بهخصوص قارۀ اروپا میگذارد که زمینهسازِ بعضاً جنبشها و انقلابهای مهم دیگری میشود از این نظر حائز اهمیت است پرداخت به این انقلاب ما در این برنامه سعیکردیم این زمینهها و پیامدهای وقوع این انقلابصنعتی را بررسی کنیم و در پلیبک اول آنطور که انقلابصنعتی مشهور هست را معرفیکنیم. تشکر میکنم من از توضیحات سرکار اینطور متوجهشدم که شما انقلابصنعتی را مادر انقلابهای بعدی میدانید که از قرن هفدهم تا قرن بیستم اتفاق افتاده است. اگر مایل باشید ما پلیبک اول را ببینیم … در خدمتتان هستم.
{پلیبک اول ۰۷:۰۳}
با ورود به قرن هجده، جهان و بهخصوص اروپا در آستانۀ تحولات عظیمی قرار گرفتند که بعدها آنرا انقلابصنعتی نامیدند مهمترین مشخصۀ این انقلاب اختراعاتی است که تحولی اساسی در عرصۀ تولید و کار ایجاد کردند یکی از این عرصهها تولید آهن بود تا پیش از قرن هجده برای گداختن این فلز پرکاربرد از زغال چوب استفاده میشد محدودیت استفاده از چوب انگلستان را به واردات آهن سوق داد. این روند ادامه داشت تا اینکه در اوایل قرن هجده آنها روشی را ابداع کردند که بهجای زغال چوب از نوعی زغال سنگ برای گداختن آهن استفاده میشد با این روش تولید آهن افزایش یافت و از این فلز در موارد دیگر نیز استفاده شد که یکی از مهمترین آنها خطوط حمل و نقل ریلی بود. در ادامۀ رشد صنایع فلزی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم تولید فلز پرکاربرد فولاد هم با ابداع روشی جدید افزایش یافت. با بهکارگیری این فلز در ساخت راهآهن گسترش شبکۀ ریلی در آمریکا و کشورهای دیگر اروپایی هم شتاب بیشتری گرفت و بهاینترتیب سیستم حمل و نقل نیز متحول شد. نساجی یکی دیگر از صنایع بزرگ بود که در طول قرن هجده با اختراع چند ماشین متحول گشت. پیش از این اختراعات نخ و پارچه در کارگاههای خانگی و با نیروی دست افراد خانواده تولید میشد. با اختراع ماکوی سیار در انگلستان سال هزار و هفتصد و سی و سه تولید پارچه توسط دستگاههای بافندگی سرعت بیشتری گرفت تا جایی که این کشور با کمبود نخ مواجه شد برای حل این مسئله تاجران پارچه مسابقهای را ترتیب دادند تا دستگاه ریسندگی نخ را ارتقا دهند برندۀ این مسابقه کارگر سادهای بود که ماشینش بهطور همزمان هشت رشته نخ میریسید این ماشین ریسندگی که جنی نام گرفت از سال هزار و هفتصد و شصت و چهار صنعت نساجی انگلستان را دگرگون کرد و با اعمال تغییراتی در آن روزبهروز پیشرفتهتر شد. با این پیشرفتها ماشین جانشین کارگران شد سرعت تولیدات بالا رفت. در نتیجه امکان احداث کارخانهها فراهم گشت ولی از آنجا که ماشینها با نیروی آب کار میکردند نخستین کارخانهها در مسیر آبها ساخته شدند. این محدودیت، زمانی رفع شد که جیمز وات یک منبع جدید نیرو یعنی ماشین بخار را اختراع کرد. با این اختراع نیروی بخار جایگزین نیروی آب و باد شد و سرعت تولیدات کارخانهها افزایش یافت همچنین با رفع محدودیت احداث کارخانهها در مسیر آبها، روزبهروز بر تعداد کارخانهها در نقاط مختلف شهر افزوده شد و صنایعخانگی از بین رفت ماشین بخار سیستم حملونقل را هم متحول کرد قایقها و کشتیهای بخار ساخته شدند. تبادلات دریایی در داخل، رونق بیشتری گرفت و کشتیهای اقیانوسپیما با سرعت بیشتری میان مستعمرات رفتوآمد کردند در حملونقل زمینی هم پس از ساخت جادههای ریلی، اولین لوکوموتیو بخار انگلستان در سال هزار و هشتصد و چهار ساخته شد که کارایی کمی داشت و به دفعات از کار میافتاد. بالاخره نخستین لوکوموتیو بخار توانست مسیر ریلی لیورپول تا منچستر را با سرعت چهل و هشت کیلومتر در ساعت طی کند. این پیروزی آغاز عصر لوکوموتیو بخار بود در مدت کوتاهی شبکۀ راهآهن با قطارهای پیشرفتهتری بهسراسر انگلستان راه یافت و اینبار علاوه بر حمل بار امکان مسافرت به شهرهای مختلف برای انسانها نیز فراهم گشت انقلابصنعتی در قرون بعدی با پیشرفتهای دیگری نظیر اختراع الکتریسته و اختراع کامپیوتر و اینترنت وارد دور جدیدی از تغییرات شد که نهتنها چهرۀ شهرها بلکه تمام وجوه زندگی انسانها را دگرگون ساخت و بهسبب این تحولات عظیم نقطۀ عطفی در تاریخ زندگی بشر محسوب گردید.
{پایان پلیبک و ادامهٔ برنامه}
حالا قرار است در این برنامه ما با وجوه ناپیدای انقلابصنعتی به همت شما و تیم پژوهشیتان آشنا شویم. خب خانم توحیدینسب چه اتفاقی افتاد که یکباره در سدۀ هفدهم میلادی این حجم از اختراعات و اکتشافات، محقق شد سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان محترم برنامۀ دوران این حجم زیاد اختراعات در واقع نشاندهندۀ جهانبینی انسان اروپایی قرن هجدهم است که این جهانبینی سه مؤلفه داشت. اول خدای ساعتساز، دوم انسان تسخیرگر و سوم جهان تسخیرپذیر … این جهانبینی چگونه پدید آمد و در شرایطیکه مردم اروپا عمدتاً مسیحی بودند این جهانبینیِ علمی که حالا با عبارت مصطلح خدای ساعتساز از آن یاد میشد که دو تک پلی دیگر هم داشت چه وجهی داشت طرحش چه کسانی اینرا مطرحکردند و زمینۀ پذیرش عمومی آن چگونه اتفاق افتاد؟ برای پاسخ به سؤال شما باید چند سده به عقب برگردیم. دورۀ رنسانس، از این دوره هست که یک نوع دلسردی و شک نسبت به باورهای کلیسایی مردم در بین مردم رواج پیدا میکند و جایگزین آن توجه به علم و دانستن هست که البته خوب علمی که کاملاً همه چیز را زمینی تفسیر میکرد. حتی معجزات الهی و باور به عالم غیب را هم نوعی خرافه تلقی میکرد. این ناامیدی و تردید حاصل چند عامل بود اولین عامل تفکرات اومانیستی نویسندگان آن دوره است که بهواسطۀ اختراع صنعت چاپ در حدود سالهای هزار و چهار صد و پنجاه بین مردم عادی نشر پیدا میکند دومین عامل جنگهای مذهبی بین دو فرقۀ کاتولیک و پروتستان هست و سومین عامل فعالیت پنهان جریان یهودی ماسونی هست که علیه مسیحیت صورت میگیرد و اتفاقاً خیلی هم اثرگذار است نتیجۀ این سه عامل کمرنگشدن باورهای کلیسایی مردم بود که طبیعتاً باید چیزی جایگزین آن میشد و آن چیز توجه به علم و دانستن بود … بله در قرن هفدهم در تاریخ، فردی مثل فرانسیس بیکن را داریم که ایشان نظریات الحادی خودش را در قالب یک نظریۀ علمی مطرح میکند و اینطور ادعا میکند که انسان با تجربه و آزمایش میتواند همۀ اسرار عالم را کشف کند و از آنها برای ادارۀ زندگی خود استفاده کند فیلسوف دیگری هست خیلی مشهور فرانسوی آقای رنه دکارت که این آقا معتقد است که انسان با اطمینان کامل به عقل خودش باید همه چیز را بشناسد کمی جلوتر میرویم نیوتون متأثر از نظرات اندیشمندان قبل از خودش قوانین سهگانهی فیزیک را کشف میکند و به این نتیجه میرسد که این عالم براساس قوانین خاصی کار میکند در نتیجه این کشف نظریۀ خدای ساعتساز را مطرح میکند که طبق این نظریه خداوند عالم اینجا جهان را خلقکرده و آن را رها کرده و این عالم طبق آن قوانین خاص با یک نظم خاصی بهطور خودکار مثل یک ساعت دارد کارمی کند و انسان باید با کشف آن قوانین با استفاده از عقل و تجربه خودش هر چه بیشتر از این جهان استفاده و زندگی خودش را اداره بکند … خب همین تلقی، یک مخترع بازنشسته شأنربوبی را در این حد تنزلدادن، میتواند منشاء خیلی از انحرافات باشد ادامه کلامتان را میفرمودید بله دقیقاً همینطور است. در واقع نظریۀ خدای ساعتساز یک تعریف جدیدی از خدا، انسان و جهان هستی و نسبت بین اینها دارد ارائه میدهد و معتقد است که انسان موجودی است تسخیرگر که باید با عقل و تجربۀ خودش هر چه بیشتر از این جهان تسخیرپذیر بهره ببرد حتی انسان غربی قرن هجدهم به خودش اجازه میدهد که دیگر انسانها را بهعنوان اشیایی که جزء طبیعت هستند تسخیر کند و براساس همین طرز تلقی هست که این میزان از اختراعات را برای غارت هر چه بیشتر طبیعت در واقع پدید میآورد … خوب این سه کلید واژۀ مهم شد پس در بحث امروز ما که در آن دوره درپی سه اتفاق قبلی پدید آمد. دستگاهِ اختراع دستگاه چاپ را اشاره فرمودید توسط گوتنبرگ که ظاهراً فقط این شأن مثبت دارد. جنگهای میان مسیحیان بین پروتستان و کاتولیکها و سومی هم که اشاره فرمودید چی بود؟ فعالیت یهودها و جریانِ ماسونی که در آن دوران فعال بودهاند و البته حالا قاعدتاً میراث علمی آندلس که در ادامۀ بحث به آن خواهیم رسید و بعد از آن به سه کلید واژۀ خدای ساعتساز انسان تسخیرگر و جهان تسخیرپذیر رسیدیم خوب این به چه فرآیندی انجامید چرا از آن یک تلقی انقلاب علمی داریم ما، این وجه قالب از کجا آمده است؟ ببینید باید برسیم به بستر زمانی وقوع انقلابصنعتی که موسوم هست به عصر روشنگری البته بهتعبیر خودشان فردی هست در فرانسه به اسم دنیس دیدِرو، ایشان با همکاری حدود صد و چهل نویسنده از جمله ژان ژاک روسو و ولتر تألیف کتابی را آغاز میکنند که بعضی از تاریخپژوهان این کتاب را شاخصترین دستاورد عصر روشنگری میدانند اسم این کتاب را دائرهالمعارف میگذارند چون ادعا میکردند هرآنچه که از هنر و علم و فلسفه و اینها بهدستآوردند در این کتاب گردآوری شده است. یعنی دربارۀ این کتاب ادعای جامعیت داشتند اینها هم باز تبعاً میشوند اصحاب دائرهالمعارفِ معروف، در این دائرهالمعارفها، دقیقاً چه مطالبی عرضه میشد؟ چی عرضه شده و چه چیزی را بهعنوان دانش بشری ارائه کردهاند؟ بخشهای مختلفی این دائرهالمعارفها داشت بخشی از آن مثلاً بهمعرفی اختراعات صنعتی همان موقع با طرز استفاده اینها پرداخته بوده که بعضاً با تصویر بوده است، یک بخش دیگر هم در قالب مقالاتعلمی اطلاعاتعمومی دربارۀ یافتههای پزشکی، شیمی، فیزیک، علوم مختلف، هنر اینها را ارائه میکرده است در واقع اینها با این بیست و هشت جلد دائرهالمعارف دچار یک توهمی شدند و آن این بود که گمان میکردند که دیگر رازی در عالم باقینمانده که ما آن را کشف نکرده باشیم … یعنی با این علم حداقلی انسان احساس کند که جهان دیگر به خدای ادارهکنندهای احتیاج ندارد و او میتواند با این علمی که بر بام آن ایستاده است، حالا در جهان دخل و تصرف کند و قوانین جدید خودش را بر نظام عالم حاکم کند … بهبیان بهتر در واقع اینها با این توهم که نتیجۀ غرور بیش از حد انسان آن دوره است، آمدند ربوبیت خدا را انکار کردند و شاهدی هم که برای این ادعاشان میآوردند تناقضات موجود در انجیل بود بعد به بهانۀ آن تناقضات، اینها همۀ آموزههایالهی را نفی کردند … چه مشکلی با انجیل داشتند؟ منظور علم مقدس است آن چیزی که بهعنوان علوم مقدس در آن دوران از آن یاد میشد و میگفتند اینها ریشهاش انجیل است مثل حالا نظام کهکشانی و کیهانی و توصیفاتی که راجع به زمین و آسمان و اینها میشد … بهدلیل خرافاتی که در بعضی از قستهای انجیل وارد شده بود کل آموزههای انجیل را و کل آموزههای الهی را آمدند نفی کردند … صحیح این بحث برای من از این جهت خیلی مفید بود که بهنظرم بینندگان محترم این برنامه بسیاریشان نام دائرهالمعارف را شنیدهاند ولی صفحات آنرا ندیدهاند و این که بهواسطۀ همین علم حداقلی که خیلیهایشان توضیح ابزار اولیه بود و برخی حالا توضیحات ابتدایی راجع به گیاهان و حیوانات و بدن انسان و چند مقالۀ علمی، این توهم در انسان آن دوره پدید آمد که دیگر در عالم نیازی به خدا نیست و او همهی رمز و رازها را کشف کرده و در این عالم دیگر رازی باقی نمانده و حالا روی آورد به تسخیر عالم بله البته این فرآیند دو مؤلفۀ اصلی داشت اول اهمیت به علم بود علمی که اصلاً جنبه قدسی نداشت و فقط برای قدرتبخشیدن به انسان استعمارگر بود که این هدفشان را با استفاده از جشنوارهها مسابقات علمی و تأسیس آکادمیهای علوم دنبال میکردند مؤلفۀ اصلی دوم حمله به اساس دین بود نتیجه اینها چی شد؟ این شد که در نظر مردم، فیلسوفان و دانشمندان جای پیامبران را گرفتند … بله … علم و عقل مادیگرا جای دین را گرفت و دائرهالمعارف جای کتب آسمانی را، ذیل این سپهر فکری جدید بود که خردپرستی آمد جایگزین خداپرستی شد و نظم بشری جایگزین نظمالهی. در واقع به مردم اینگونه القا میشد که شما باید با کمک عقل و تجربه خودتان بهشتزمینی را برای خودتان محقق کنید تا دیگر نیازی به بهشت اُخروی وعده داده شده نداشته باشید و حتی میبینیم که مردم فرانسه بعد از انقلاب کبیر، مجسمه الهۀ خرد یونان باستان را میگذارند و تقدیس و عبادتش میکنند البته ناگفته نماند که به اعتراف بعضی از افراد شاخص مثلاً ویل دورانت در همین دائرهالمعارفها تناقضات بسیاری وجود دارد که دیگر الان نمیتوانیم به گزارههای آن به چشم گزارههای علمی نگاه بکنیم و همینطور یک اعتراف جالب دیگری دارند، اینها اذعان دارند که بخشهایی از مطالب دائرهالمعارفها سرقت علمی بوده یا به تعبیر امروزی کپی پیس بوده یعنی اینها مؤلف نبودند خودشان اطلاعات را از اینجا آنجا جمعآوری میکردند و بهنام خودشان در این دائرهالمعارفها ثبت میکردند … تا اینجا به این رسیدیم که یک بنیان فلسفی غلط به یک برداشت ناصحیح از علم انجامید و نهایتاً توهم دانایی انسان قرن هفدهم به آنجا منجر شد که خود را محور عالم دید و سعی کرد با تسخیر طبیعت یک بهشتزمینی بر روی زمین محقق کند بهشتی که دیگر مناسباتالهی و انجیلی در آن نافذ نیست این بهشت را خود او قرار بود برای خودش فراهم بکند و از موهبت آن برخوردار شود سؤال من این است که حالا صرفنظر از اینکه این بهشت محقق شد یا نشد برخی از پیشرفتهای علمی اتفاق افتاد برخی از اکتشافات صورت گرفت این قسمت مثبتی که عمدتاً همین وجه انقلابصنعتی هم معرفی میشود ریشهاش کجا بود بر مبنای فلسفۀ غلط که نمیتوانست این ماجرا صورت بگیرد. توضیح شما در این مورد چیست؟ دقیقاً نکته قابلتوجه اینجاست که بسیاری از اکتشافات علمی و اختراعاتی که اروپاییان بهنام خودشان ثبت کردند قبلتر از آن در دوران طلایی اسلام که از قرن هشتم تا سیزدهم و بالاخص قرن یازده و دوازده صورت گرفته توسط دانشمندان مسلمان اختراع و کشف شده بود … به تمدن اندلس اشاره میفرمایید؟ بله بله تمدن اسلامی … و در واقع اینطور بگویم که آن زمان قبلتر این اختراعات صورت گرفته و حتی در کتاب فرهنگنامۀ اختراعات مسلمانان در بخشهای مختلف اشاره میشود دانشمندان مسلمان خیلی قبلتر از اروپاییان به بسیاری از اکتشافات علمی و پیشرفتهای علمی در زمینۀ ریاضیات و فیزیک رسیده بودند و اینرا برخی از اروپاییان هم به آن اذعان دارند و به این قضیه اعتراف میکنند در واقع بعد از نبرد آرمادا یا پیروزی انگلستان بر اسپانیا در هزار و پانصد و هشتاد و هشت هست که انگلیسیها به منابع و کتب دانشمندان مسلمان آندلسی دسترسی بیشتری پیدا میکنند و آنجا هست که یک تحول علمی بیشتری در انگلستان صورت میگیرد … برخی تناقضات در تاریخ تمدن ویل دورانت هست که قاعدتاً یکی از منابع پژوهشی شما هم بوده که یک جاهایی از تمدناسلامی آندلس خیلی به بزرگی و کرامت یاد میشود و خیلی جاها نگاه قرین تحقیر دارد و همینطور در مورد نگاه ویل دورانت به انقلابصنعتی بهنظر میرسد که یک نگاه متناقضی داریم در مورد الههپرستی هم که اشاره فرمودید که الهۀ خرد را پرستیدند انگار بشر همیشه باید چیزی را بپرستد اگر قرار است که مثلاً خدا را نپرستد حالا بعداً در انقلاب کبیر فرانسه میبینیم کسانی پیدا میشوند که … بله الهه خرد یونان … به پرستندگان الهه خرد معروفند و گویا آتنا را بهعنوان نماد الهۀ خرد در یونان با نام جدیدی که حالا با آن ملکۀ انقلابشان ماریان هم او را در یک تصویر قاب میگیرند بله همین تصویر را او را میپرستند و او را ستایش میکنند انگار ذات پرستش از انسان زایل نشده فقط موضوع آن عوضشده از خدای جهانآفرین به الهۀ خرد در یونان باستان، خب این خردپرستی ظاهراً آوردۀ زیادی نداشته بیشتر میراث مسلمانان و حکمای آندلس هست که حالا بدون ذکر منبع و مأخذ به اسم برخی از دانشمندان اروپایی سند خورده و نهایتاً حالا آن بخش از اختراعات و اکتشافات هم که سهم خود دانشمندان و در واقع بگوییم تکنیسینهای اروپایی است بهنظر میرسد کافی نبوده برای وقوع یکچنین تحول اجتماعی عظیمی که ما آنرا مادر تمام انقلابها مینامیم برخی منابع سرمایهای لازم است یک دانشمند کشفی میکند کسی اختراعی میکند اما اینکه این جهان را چگونه متحول میسازد نیاز به یک زمینۀ سرمایهای دارد یعنی نیروی مالی کافی، نیروی انسانی مکفی برای اینکه در کنار این کشف قرار بگیرد و جهان را متحول کند این منابع مالی و انسانی را از کجا فراهم کردند؟ و تسخیر عالم در این قسمت چگونه اتفاق افتاد؟ سؤال بسیار خوبی هست و اگر اجازه بدهید پلیبک آماده شده که بخشی از سؤال شما را در این پلیبک پاسخ میدهد … بسیار خب، ببینیم … فقط قبل از آن دو دیدگاه مسلمانان و اروپائیان تفاوت دارد تفاوت این دو دیدگاه هست که ما میبینیم مسیر علم را تعیین میکند میبینیم که مسلمانان بعد از کشف و اختراع درصدد ثبت آن نیستند هدفشان خدمت به مردم هست ولی در انقلابصنعتی میبینیم که حق ثبت اختراع و مالکیت خصوصی مطرح میشود بهطوری که دیگر کسی حق ندارد تا زمان تمامشدن زمان قرارداد یک دستگاه تغییری در آن ایجاد کند و این مفهوم ذیل مفهوم انسان تسخیرگر هست که معنا پیدا میکند … تشکر میکنم اینجا عباراتی از تاریخ تمدن ویل دورانت را داریم که اشارهکرده به این کپیبرداری دانشمندان آن دوره از میراثاسلامی حکمای آندلس بریم پلیبک را ببینیم و ادامه بحث را پیمیگیریم
{پلیبک دوم ۲۸:۱۵}
قرن پانزدهم میلادی قدرتهای استعمارگری چون پرتغال و اسپانیا درصدد برآمدند تا سرزمینهای تازهای را برای خود دستوپا کنند تصرف آفریقا و هند رویایی بود که بهدنبال تحقق آن بودند اوایل قرن پانزدهم شاهزاده هنری بهدستور دربار پرتغال راهی آفریقا شد. سرزمینی سرشار از طلا و عاج ولی رهاورد این سفر استعماری تجارتی بر پایۀ خریدوفروش انسان بود تجارت برده و تصرف سرزمینهای جدید در سالیان بعد نیز ادامه یافت فردیناند دوم فرمانروای اسپانیا هم در سال هزار و چهارصد و نود و دو کریستف کلمب را مأمور رسیدن به هند کرد اینکار به توصیۀ وزیر خزانهداری او و با حمایت مالی یهودیان انجام گرفت دریانوردان اسپانیایی در اولین سفر خود بهجای هند به خاک جزیرۀ کوبا و هائیتی پای نهادند خطر بروز جنگ و رقابت بین دو قدرت استعماری پاپ وقت الکساندر ششم را در سال هزار و چهارصد و نود و سه بر آن داشت تا سرزمینهایی را که به تازگی خارج از اروپا کشف شده بودند بین پرتغال و اسپانیا تقسیم کند نیمۀ شرقی به پرتغال و نیمۀ غربی به اسپانیا بخشیده شد سال هزار و چهارصد و نود و پنج مانوئل اول یکی از شهسواران جنگهای صلیبی علیه مسلمانان آندلس در پرتغال به پادشاهی رسید او که همانند همتایان اسپانیایی خود آخرین بقایای تمدناسلامی را در غرب اروپا به خاکوخون کشیده بود اینبار به فکر هندوستان افتاد و در سال هزار و چهارصد و نود و هفت واسکادو گاما را راهی هندوستان کرد واسکادو گاما توانست با بهرهگیری از نقشههای معتبر مساحان آندلسی به سواحل هند برسد در سال هزار و پانصد و سی و چهار هنری هشتم کلیسای نوظهور کانتربری را در مقابل کلیسای کاتولیک که تحت رهبری پاپ بود بنیاد نهاد و خود را رهبر آن اعلام کرد این تقابل در زمان الیزابت اول به رهبری وی ادامه یافت همچنین فرانسه درگیر جنگ مذهبی داخلی بود اتریش بههمراهی آلمان با امپراتوری عثمانی میجنگید و در هلند نیز شورشهایی توسط پروتستانها ایجاد شده بود که اسپانیای حامی کلیسای کاتولیک را نگران ساخته بود این شرایط ناآرام فرصت مناسبی بهوجود آورد تا انگلستان با ناوگان دریایی شکستناپذیری که اسپانیا در آن روز به آن میبالید به رقابت برخیزد در زمان سلطنت الیزابت اول دزدی دریایی تجارتی مرسوم و شرافتمندانه برای دریانوردان انگلیسی بهشمار میرفت شخص ملکه در سود حاصل از این دزدیها سهیم و برای سود بیشتر کشتی شخصی خود را در اختیار آنها قرار داده بود کشتیهای اسپانیایی از مهمترین کشتیهایی بودند که مورد تجاوز دزدان دریایی قرار گرفتند الیزابت برای مشروعیتبخشیدن به غارت دریایی ثروت فیلیپ دوم از اسقف جیوئل سؤال کرده بود پاسخ اسقف به او شنیدنی است به عقیدۀ من خود خداوند پروتستان است و از مشاهدۀ غارت پیروان پاپ خشنود خواهد شد در سال هزار و پانصد و هشتاد و هشت الیزابت با ثروتی که طی سیسال شیطنت دریایی فراهم کرده بود آمادۀ نبرد با ابرقدرت دریاها اسپانیا شد نبرد دریایی آرمادا آغاز شد هشتاد و دو کشتی انگلیسی در برابر صد و سی کشتی اسپانیایی قرار گرفت در این نبرد انگلستان از حربۀ کشتی آتش دزداندریایی و فرستادن آن میان ناوگان دشمن استفاده کرد و موجب شکست ناوگان دریایی اسپانیا شد با این شکست صیانت دریایی از اسپانیا به انگلستان رسید مذهب پروتستان در انگلستان تقویت شد و در مقابل مذهب کاتولیک رو به ضعف نهاد مستعمرات اسپانیا در آمریکای شمالی نیز بهتصرف انگلستان درآمد.
{پایان پلیبک و ادامهٔ برنامه}
تشکر میکنم این پلیبکتان هم بسیار اطلاعات خوبی را به من و بینندگان برنامه منتقل کرد ما بهواسطۀ این پلیبک متوجه شدیم که چگونه میراث دانشمندان اسلامی آندلس و سایر بلاد اسلامی حالا بر آندلس تأکید میکنیم نقش ایراناسلامی یا بغداد یا سایر بلاد اسلام از ذهن پاک نشود بههرحال این توضیح را داد برای ما که چهگونه این میراث در خدمت بگوییم بیشتر حالا مقلدین غربی قرار میگیرد و او را برای مقاصد خودشان بهکار میگیرند اما متأسفانه این ظاهراً اسباب رفاه نمیشود و مشکلی به نام استعمار را ایجاد میکند و گویا انگلستان این وسط ید طولائی دارد و بریتانیایکبیر آنطور که خود مینامد در واقع سعیکرده که دو ابرقدرت قدیمتر را کنار بزند و با این میراث بادآورده در واقع یکهتازی کند در بعدهای مابعد جنگ آرمادا، سؤال این است که این نقش برای انگلستان محرز است آیا قدرتهای اروپایی دیگری هم بودهاند که رقبای انگلستان محسوب بشوند و در این روند رقابت جهانی برای تصرف منابع جدید و سرزمینهای جدیدتر با انگلستان رقابت کنند؟ بله دولتهای استعمارگر دیگری هم در کنار انگلستان حضور داشتند مثل فرانسه ولی انگلستان با دسیسهها و سیاستهایی که دارد دولتهای رقیبش را کنار میزند و خودش تقریباً یکهتاز میشود در واقع اگر بخواهیم مبدأیی را برای ورود انگلستان به عرصۀ استعمارگری در نظر بگیریم باید به عصر الیزابت اول و بهانۀ او برای تأمین مخارج دربارش اشاره کنیم الیزابت برای این منظور سهراه را در پیش میگیرد یکی دزدی دریایی هست دومی تجارت برده و سومی گسترش امپراتوریش به آنسوی اقیانوسها … سه راه نامشروع، خب … برای دزدی دریایی الیزابت فردی بهنام فرانسیس دریک را مأمور میکند یک دزددریایی را بهعنوان سِر ملقب میکند و او را دریاسالار اعلام و مأمور میکند که مقاصدش را در اقیانوسها دنبال بکند … اینرا براساس تاریخ ویل دورانت میگویید؟ بله … جالب است … و فقط محمولۀ یکی از کشتیهای غارت شده توسط دریک مخارج یکسال دربار الیزابت را تأمین میکند راه دوم تجارت برده بود که مدیریت این تجارت سپرده میشود به سِرجانز هاپکینز که ایشان هم دزددریایی بودند و تقسیم کار میشد توسط ملکه بین اینها در واقع از زمان الیزابت اول هست که خاندان سلطنتی انگلستان رسماً وارد تجارت برده میشوند حالا آنقدر این تجارت پرسود هست که میبینیم تجار و ثروتمندان هم ترغیب به سرمایهگذاری در این زمینه میشوند راه سوم هم توسعۀ امپراطوری به آن سوی اقیانوسها هست انگلستان بهبهانۀ اکتشافات دریایی اولین مستعمرۀ خودش را بهدست میآورد برای من خیلی جالب بود که ستون فقرات بحریۀ انگلستان را دزدان دریایی تشکیل میدهند چون قدرتدریاییِ قالب قبلی امپراتوری اسپانیا و امپراطوری فیلیپ است، الیزابت عجله دارد تا در این رقابت سهمی بهدست بیاورد و از دزداندریایی کمک میگیرد خیلی راه عجیبی است در آن روزگار در صورتیکه در فیلمها همیشه به ما گفتند که بحریۀ ملکه با دزداندریایی میجنگیده و گویا اینجا اصولاً بحریۀ ملکۀ وقت از دزداندریایی تشکیل شده ما در اینجا ضمن اینکه تصاویری را در پلیبک شما از دزدیهای دریایی و تجارت برده دیدیم در مورد این مطلب برای ما توضیح دهید که انگلستان به قیمت ویرانکردن سرزمینهای فراوان سعی کرد ملک خود را آباد کند و این ظاهراً مقدمۀ وقوع انقلابصنعتی در انگلستان بوده اینکه چگونه حالا انگلیسیها تصمیم میگیرند که به قیمت ویرانکردن بسیاری از سرزمینها رونق را برای خود ارمغان بیاورند امریست قابل درک چون این خصلت را تا امروز هم آنها و برخی دیگر از دولتها دارند اما سؤال این است که حالا با این فروپاشی که در مستعمرات صورت گرفته و بردگانی که به اسارت گرفته شده و به سرزمینهای دیگر برده شدهاند این بردهها مقاومتی یا از خودشان عکسالعملی نشان نمیدادند برای من جالب است که تجارت برده چهگونه در نظم جدید باز تعریفشدۀ بعد از دوران خدای ساعتساز در ذهن غربیها شکل گرفته ظاهراً به سلسله مراتب انسانی رسیدهاند که حالا که ما جانشینان خدا بر روی زمین هستیم سلسله مراتبی داریم که من انگلوساکسون من انسان انگلوساکسون در رأس این هرم هستم و لابد کف این هرم را هم سیاهپوستان سرزمینهای دیگر تشکیل میدهند این بردگان را از کدام سرزمینها میآوردند اینها به میل خودشان میآمدند عکسالعملی در مخالفت ابراز نمیکردند شورشی صورت نمیگرفت این تجارت برده را برای ما یک مقداری توضیح بدهید دقیقاً بعد از نبرد آرمادا و میتوان گفت پیروزی انگلستان و تسلط انگلستان بر آبهاست بعد از هزار و پانصد و هشتاد و هشت تسلط انگلستان بر آبها باعث شتاب در بردهداری میشود انگلیسیها ساکنان آفریقا را بهصورت وحشیانهای از سواحلغربی آفریقا شکار میکنند و آنها را در انبارهای مخوف و وحشتناکی نگهداری میکنند تا موعد حمل اینها با کشتی فرابرسد خیلی از این بردهها در جریان شکار، بعضی در شرایط بد نگهداری در اثر بیماریها در انبارهایی که اینها نگهداری میشدند و عدهای هم در اثر آن شرایط بد انتقالشان در کشتیها بهسمت مستعمرات تلف میشدند، میمردند متأسفانه اربابان سفید اینجا نظرشان این بود که آن بردهای که همهی این مراحل را پشت سر میگذارد و زنده میماند نژاد بهتری دارد و آنها در واقع به بقای اصلح اینجا قائلبودند … من درست متوجهشدم؟ یعنی حاضر بودند که گروهی از بردگان را در حین شکار در سرزمین مبدأ بکشند آنهایی که زنده میماندند در طول مسیر شرایط سختی داشتند برای عبور از دریا و بسیاری در اثر بیماری و سوء تغذیه از بین میرفتند حالا آن بردهای که به پایان این مسیر میرسید انگار برندۀ یک آزمون بود و براساس اصل انتخاب اصلح شایستگی بردگی سفیدپوستان را در سرزمین مقصد داشت این را هم مستند به خود تاریخ غربیها دارید بیان میکنید؟ دقیقاً و این بردهها حالا بردههایی که سالم میرسیدند در شرایط بسیار رقتباری در کشتزارهای وسیع در مستعمرات انگلستان در آن سوی آبها یعنی در آمریکا بهکار گماشته میشدند … پس این تجارت را انگلیسیها شروع کردند تاریخی در ذهنتان هست؟ تخمیناً از چه زمانی اینکار شروع میشود؟ از چه قرنی؟ تقریباً سه قرن قبل از انقلابصنعتی هست بین قرن پانزده و شانزده. بردهها عمدتاً از کجا میآمدند؟ اینها را از سواحل غربی آفریقا شکار میکردند بهمرور طی قرنهای بعدی اینها به عمق آفریقا هم میروند یعنی اینها مراکزشان را گسترده میکنند در عمق آفریقا و این بردهها را شکار میکنند در این کشتزارهای وسیع که بردهها روی آنها کار میکردند چندین محصول کشت میشد توتون تنباکو نیشکر و برنج در حجم بالا اینجا تولید میشد این محصولات اهداف چندگانهای را از کشت این محصولات در این کشتزارها دنبال میکردند یکی رسیدن به سود کلان اقتصادی بود که البته برایشان داشت و دیگری ذائقهسازی یا تغییر ذائقۀ مصرفی کشورهای دیگر بالاخص آسیای مرکزی و آسیای غربی هست و در انتها از بینبردن اقتصاد این کشورها هست و به هدفشان هم تا حدی میرسند داشتم فکر میکردم همچنان که چرا بردهها این ظلم را میپذیرفتند البته راحت هست آدم در قرن بیست و یکم بنشیند و بگوید چرا بردهها این ظلم را تحمل میکردند خب چارهای نداشتند اما تمکین فرامین اربابان استعمارگر غیر از داغ و درفش و تازیانه ابزار دیگری هم داشت یعنی از شیوۀ دیگری هم احتمالاً استفاده میکردند که بالاخره بردگان از آنها اطاعت کنند و برایشان کار کنند؟ در این مستعمرات آمار بردهها روزبهروز دارد افزایش پیدا میکند طبیعتاً کنترل این حجم از انسانها با آن رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی که با اینها میشود کار آسانی نیست استعمارگران دو رویکرد و دو راه حل برای این قضیه دارند یکی وضع قوانین بسیار سختگیرانه است که حالا شما مشاهده میکنید اینها کنشهای معمولی بردگان مثل راهرفتن سوتزدن یا امثال اینها را محدود میکنند در این حد، حتی؟ در این حد. یعنی علامتی بین بردهها مبادله نشود که مشکوک باشد و مثلاً از بین آنها شورشی بیرون بیاید و راه دوم که البته کارآمدتر از راه اول است فرستادن میسیونرهای مسیحی به مستمعرات خود قارۀ آفریقا است اینطوری به بردههای سیاه القاء میکردند که اینها برای خدمت به اربابان سفید خلق شدهاند در واقع راه دوم فرستادن میسیونرهای مذهبی به مستعمرات و خود قارۀ آفریقاست … من تعجب میکنم از مواردی که در قوانینِ وضع شده برای بردگان اینجا برشمردید که بهواسطۀ مثلاً اتهام، شلاق میخورند یا حق آوازخواندن ندارند یا اینکه حالا حتی تفنگ را برای خدمت به اربابان نمیتوانند حمل کنند یا اینکه مثلاً اگر روی بردهدار دست بلند کنند اعدام خواهند شد و اینکه ساعت منع عبور و مرور دارند و نمیتوانند از وسایل نقلیۀ آن روز استفاده کنند این ماجرای میسیونرها هم برای من جالب بود میتوانید در این باب بیشتر توضیح بدهید؟ بله راه حل دوم که البته بسیار کارآمدتر از راه حل اول هست فرستادن میسیونرهای مسیحی به مستعمرات و خود قاره آفریقا هست اینطور به بردههای سیاه القاء میکردند که آنها برای خدمت به اربابان سفید خلق شدند اگر به این امر اعتراض کنند در واقع با مشیت خدا مخالفت میکنند … خدا که بازنشسته شده بود. این دقیقاً زمانی هست که در اروپا افکار ضد دینی گسترش پیدا میکند یعنی تناقض دارد این رفتارشان … پس یکجا انکار دین و نفی فاعلیت خدا در ادارۀ جهان به مصالح و منافع آنها نزدیک است آنجا اروپاست آنجا فاعلیت خدا را در ادارۀ جهان انکار میکنند و میگویند این ساعت دارد طبق نظم از قبل برنامهریزی شده کار میکند و ما مدیران جهانیم جای دیگر اطاعت بردگانِ در واقع مظلوم موکول به این است که یک باور اعتقادی داشته باشند پس این بردگان را مسیحی میکنند و حالا حتی در آنچه که طی فیلمهایشان میبینیم بهصورت دستهجمعی غسل تعمید میدهند تا مسیحیان خوبی باشند و حالا اطاعت امر اربابان سفیدپوست را بکنند پس حتی رویکردِ به دین هم براساس منافع آنها صورت میگیرد … دقیقاً، البته ما نقش ماسونها را به هیچوجه نمیتوانیم اینجا نادیده بگیریم ماسونها وارد میشوند و انجیلها را تحریف میکنند و این انجیلهای تحریفشده را بهصورت گسترده در مستعمرات و خود قارۀ آفریقا توزیع میکنند انجیل معروفی هست بهنام انجیل کینگ جیمز … بله داریم جلدش را میبینیم … این انجیل بهصورت سلطنتی چاپ و منتشر میشود که به برادران ماسون هم تقدیم شده بود … بله عبارت معروفی دارد روی جلد این انجیل که تقدیم به برادران ماسون ما در اسکاتلند و حالا توابع آن، خوب این انجیل پادشاه جیمز چه تفاوتی داشت با انجیلهای دیگر آیا در آن دخل و تصرفی شده بود عباراتی تغییر کرده بود؟ حتماً همینطور بود کلمات و عبارات را بعضاً تغییر میدادند بهطوری که مفاهیم تغییر پیدا میکرد و این را جالب اینجاست که بهصورت سلطنتی چاپ میکنند یعنی چاپ سلطنتیش بیرون میآید و در مستعمرات توزیع میشود … انجیل رسمی مستعمرات میشود این تشکر میکنم این بحث خیلی جالب شد یعنی یک تلقی ساده از انقلابصنعتی ناظر به پیشرفت و رشد و روزآمدشدن این همه حاشیه داشته تا امروز و تا اینجا متوجه شدیم که مستعمرات ملکه شأن درآمدزایی داشت برای بریتانیا بهنوعی کانون ثروت و تولید درآمد محسوب میشده نیروی انسانی را هم که برده ها تأمین میکردند و ظاهراً مشکلی نبوده و اربابان سفید ظاهراً اینجا فقط با بهکارگیری بردگان و منابع مستعمرات این ثروت را برای ملکه فراهم میکردند خب این مدیریت قاعدتاً یک سازوکاری داشت یعنی مدیریت بر این فرآیند پیچیده بردهداری تولید سرمایه استفاده از مواد اولیه مستعمرات نیاز به برخی سازمانهای ادارهکننده داشت در این باب توضیحی دارید برای ما … خیلی قبلتر در سرزمین های دیگر کمپانیهایی تأسیس شده بودند برای تجارت و انباشت ثروت وقتی تجارت برده شروع میشود مدیریت این تجارت هم به همین کمپانیها واگذار میشود و در واقع مهمترین کمپانی که میتوان به آن اشارهکرد، کمپانی هند شرقی هست بعدها وظیفۀ مستعمرهسازی و حفظ این مستعمرات هم به این کمپانیها واگذار میشود تا حدی که اینها برای حفظ این مستعمرات باید وارد جنگ هم بشوند و اینکار را هم میکنند در بین این سرمایهگذاران اشاره به نام یک فرد خیلی جالب توجه است سِرفرانسیس بیکن سیاستمدار و نظریهپرداز انگلیسی، که ایشان از سهامداران کمپانی نیوفاوندلند هستند ایشان از نظریهپردازان توسعهطلبی آن سوی آبها هستند پس تئوریسین هم داشتند تئوریسین توسعه و تسلط بر … در کنار ایشون باید به جان لاک هم اشاره شود ایشان هم از سهامداران بودند و از همین تئوریسینها. نکته قابل توجه این است که این کمپانیها خصوصی اعلام میشدند ولی ملکه از جمله سهامداران اصلی این کمپانی بهشمار میآمد … بهبهانۀ خصوصیسازی در واقع دستگاه سلطنت داشت کار تجاری خودش را جلو میبرد … دقیقاً … حضور رسمی انگلستان را در شبه قارۀ هند اگر بخواهیم برایش تاریخی تعیین کنیم حدوداً از چه زمانی شروع میشود و با چه رقبایی مواجه بوده است؟ هزار و ششصد و پانزده جیمز اول، پادشاه انگلیس سر توماس مور را بهعنوان سفیر به هند میفرستد پس از آن هست که فعالیت انگلیسیها در بنگال و سواحل غربی هند گسترش پیدا میکند در واقع یکهتازی دریایی پرتغالیها هست که هندیها را به این فکر میاندازد که ناوگان دریایی انگلستان می تواند ابزار مفیدی برای اخراج آنها باشد … یعنی پناهبردن از یک استعمارگر به استعمارگری دیگر، در کشور ما هم در برخی سلسلهها ظاهراً این اشتباه صورتگرفته که مثلاً برای رهاشدن از سلطۀ استعمارگر پرتغالی باید از استعمارگر جدیدی یا از بحریۀ استعمارگر جدیدی بهنام بریتانیا باید استفاده کرد ولی قاعدتاً استعمارگر قبلی وقتی میدان را خالی میکرد استعمارگر جدید جایگزین میشد این اتفاق یکبار در جنوب سرزمین ما اتفاق افتاده این ماجرا در هند هم به این صورت بوده، پس یعنی بهنوعی در واقع مردم شبه قارۀ هند یا حالا گروهی از مؤثرین آن سرزمین با اعتمادی که به انگلستان می کنند ناظر به این که میتواند ما را از استعمار سایر دول اروپایی نظیر پرتغال رهایی بدهد ظاهراً از آنها کمک میخواهد در چه دورهای است اینجا الان هندوستان چه سلسلهای آنجا؟ سلسلۀ تیموریان هست دربار جهانگیر … جهانگیر، بله … در واقع جیمز اول پادشاه انگلستان سِرتوماس رو را به دربار جهانگیر، پادشاه وقت هندوستان میفرستد در هزار و ششصد و پانزده همۀ اینها را گفتیم برای اینکه بگوییم هند بعد از آمریکا مهمترین مستعمرۀ انگلستان محسوب میشود و کمپانی هند شرقی گل سرسبد این کمپانیهاست ما تا اینجا نوع استعمار با واسطه را داشتیم اما اگر بههر دلیلی در این سرزمینها مردم علیه آن کمپانیها شورش کنند کما اینکه دویستسال بعد در هند شاهد چنین رخدادی هستیم ارتش اصلی ملکه وارد عمل میشود و در هزار و هشتصد و پنجاه و هفت هست که سرزمین را اشغال می کند و رسماً آنرا به سرزمینهای ملکه ملحق میکند … پس کمپانی در کار نبوده، جالبه این اتفاق جالب است در استرالیا هم میافتد در جنوب سرزمین ما هم، ما تجربۀ تلخ پلیس جنوب را داریم که این کمپانی هند شرقی برای خودش بازوی نظامی دارد و این بازوی نظامی همان ارتش ملکه است حالا با تغییر نام و برخی از آداب قرین تکلف آنها در واقع ارتش ملکه هستند ولی با این نام دارند اهداف استعماری انگلستان را جلو میبرند در این بازار داغ بردهداری قاعدتاً میان دول استعمارگر حوزههای تزاحمالمنافع هم پیش میآمد هم بر سر تجارت برده هم تسلط بر سرزمینهای ماورای بحار و دستاندازی به منابع آن سرزمینها، قاعدتاً اینها با هم دچار درگیری هم میشدند در این باب توضیحی دارید برای ما چه اتفاقاتی میافتاد در پی این خیلی درگیر نزاع بود بهعنوان مثال شبه قارۀ هند ابتدا دست پرتغالیها بود بعد با ورود انگلیس به این کشور کمکم سلطۀ پرتغالیها کمرنگ میشود … پرتغال ظاهراً بهدنبال همان تقسیم کرۀزمین توسط پاپ وقت مالک نیمکرۀ شرقی شده بود همینطوره؟ بله درست است … و بههمین دلیل هم ما در هندوستان، ایران و کلاً قسمت شرق نیمکرۀ زمین سابقه استعماری پرتغال را داشتیم و در نیمکرۀ غربی اسپانیا، انگلستان یکبار در نبرد آرمادا میراث اسپانیا را یا مهمترین میراث اسپانیا را که در واقع نیمکرۀ غربی است بعد آمریکای شمالی از چنگ او بیرون آورده حالا نوبت نیمکرۀ شرقی شده و سراغ متصرفات پرتغال آمده … رفتهرفته فرانسه هم حضور پیدا میکند در هندوستان و بین این دو تا قدرت جدید انگلیس و فرانسه درگیری و نزاع هست و این ادامه پیدا میکند مدام میخواستند از همدیگر سبقت بگیرند برای تصرف ایالتهای بیشتر از هندوستان و این منجر میشود بهبروز یک جنگ هفتساله در سال هزار و هفتصد و پنجاه و شش بین دو قدرت انگلیس و فرانسه که با دسیسهچینی انگلیسیها و ورود مستقیم و حمایت مستقیم دربار انگلیس از این جنگ، فرانسه مغلوب میشود و پنجتا از ایالتهای تحت تصرفش در هندوستان و بخش اعظمی از مستعمراتش در آمریکا را واگذار میکند به انگلستان چند سال بعد در سال هزار و هفتصد و هفتاد و شش در جنگ استقلال آمریکا فرانسه جانب استقلالطلبها را میگیرد و در واقع … تلافی میکند … تلافی میکند یعنی انتقام شکست جنگ هفتساله را از انگلیسیها میگیرد انگلیسیها در این جنگ شکست میخورند و تا مرزهای کانادا عقب رانده میشوند … در جنگ دوم یعنی جنگهای استقلال را میفرمایید … بله جنگهای استقلال … سال هزار و هفتصد و هفتاد و شش انگلیسیها شکست میخورند و تا مرز کانادا عقب رانده میشوند در اینجا به یکباره میبینیم که ژست آزادیخواه به خودشان میگیرند برخلاف آنچه که در سالهای حضورشان در آمریکای شمالی بودند … پس اینهم یک عادت است که استعمارگر مسلط تا مسلط است بر یک سرزمین، قلدر، زورگو و چپاولگر است وقتی که او را از آن سرزمین بیرون میکنند علَم آزادیخواهی برمیدارد و برای مردم آن سرزمین که تا دیروز به آنها ظلم میکرد حالا دل میسوزاند و از حقوق انسانی آنان دم میزند یکبار ظاهراً در هند این اتفاق میافتد بهدنبال اخراج فرانسه توسط انگلستان از شبه قارۀ هند حالا میبینیم که در واقع فرانسۀ وقت که احتمالاً لوئیشانزدهم باشد حمایت ویژه میکند از استقلالطلبان آمریکایی و انگلستان را شکست میدهند و تا پشت مرزهای کانادا عقب میبرند که تا امروز هم کانادا جزو بالاخره املاک ملکه هست، خب در قدم بعد حالا انگلیس از آمریکا اخراجشده هم داعیۀ آزادیخواهی دارد اینهم جالب است … ادامه پیدا میکند یعنی انگلیس تا آنجا این رفتار موزورانهاش را ادامه میدهد که حتی در جنگ داخلی آمریکا در سال هزار و هشتصد و شصت و یک هم باز جانب کارگران را میگیرد … جالب شد این لغو بردهداری توسط انگلستان در چه سالی اتفاق میافتد؟ این رفتار انگلیس تا آنجا ادامه پیدا میکند که در جنگهای داخلی آمریکا در سال هزار و هشتصد و شصت و یک پشتِسر آمریکایشمالی میایستد و جانب کارگران را میگیرد … ولی ظاهراً زودتر از این تاریخ خودشان بردهداری را لغو میکنند بله، در سال هزار و هشتصد و هفت در پارلمان انگلیس قانون لغو بردهداری را تصویب میکنند در واقع انگلیس از قرن نوزدهم … دورهایست که دیگر در آمریکا حضور ندارد حالا انگلستانی که خودش مبدع بردهداری است و یکی از ستونهای انقلابصنعتی را بردهداری قرارداده حالا در شرایطی که دیگر برده به دردش نمیخورد و متصرفاتش را در آمریکایشمالی یا لااقل در ایالات متحده آمریکا از دستداده دیگر حالا بردهداری بد میشود و هزار و هشتصد و هفت بردداری لغو میشود. بعد هم که فرمودید در هزار و و هزار و هشتصد و شصت و یک از ایالاتشمالی که بالاخره یکجور کارگر کارخانه بودند و ظاهراً قرار است برای لغو بردهداری سیاهان با ایالات کنفدراسیون یا ایالاتجنوبی بجنگند از آنها حمایت میکند یعنی این تزویر تا آن تاریخ هم ادامه پیداکرده میفرمودید … ببینید در قرن نوزدهم انگلستان یک تغییر سیاستی را در دستور کار خودش قرار میدهد چند کار انجام میدهد یکی از لغو بردهداری حمایت میکند و آنرا تصویب میکند دوم یک استقلال ظاهری به بعضی از مستعمراتش میدهد مثل کشور کانادا و استرالیا که این تا همین امروز هم ادامه دارد و اینها فیالواقع تحتالحمایه انگلستان هستند و با یک فرماندار اداره میشوند فرمانداری که توسط ملکۀ انگلیس عزل و نصب میشود یعنی یک قاره بهنام استرالیا و یک سرزمین پهناور بهنام کانادا با یک فرماندار اداره میشود تغییر سیاست دیگرش این است که اینها اصالت سود را مدنظر خودشان قرار میدادند بعد از لغو بردهداری تجارت پرسود تریاک را جایگزین آن کردند و بهخاطر حضور کمپانی هند شرقی این تجارت را کاملاً در اختیار میگیرد انگلستان و در یک حجم بالایی به چین تریاک صادر میکند صدور تریاک به چین باعث بروز مشکلات جدی در این کشور میشود و سیاست چینیها هیچ نتیجهای نمیگیرد و این منجر میشود به شکلگیری جنگ تریاک در سال هزار و هشتصد و سی و نه بین انگلستان و چین که در پی آن چین مغلوب میشود و بعضی از بنادرش را به انگلستان واگذار میکند البته جالب توجه هست که اینجا همهی این سیاستها باعث شد که زودتر از بقیه کشورها در حدود هزار و هفتصد و شصت انقلابصنعتی از انگلستان آغاز بشود یعنی تاراج سرمایه ملل دیگر بردهداری در واقع با حجم انبوه و جنگهای استعماری باعث شد که این انقلابصنعتی که صرفاً از وجوه مثبت آن برای ما گفتند ابتدا در انگلستان اتفاق میافتد … جالب اینجاست که حالا گروه پژوهشی ما شرایط انگلستان را پس از این سهقرن که ما قبل انقلابصنعتی هست پس از انقلابصنعتی در خود انگلستان بررسی کردند که حالا اگر در پلیبک سوم مشاهده بفرمایید شرایط انگلستان را بعد از انقلابصنعتی برای عامۀ مردمشان نشان میدهد این سؤال من هم بود انگلستان به قیمت ویران کردن سرزمینهای فراوان در آن سوی اقیانوسها و جنگ و خونریزی و بردهداری جهنمی را در مستعمرات خودش پدید آورد ظاهراً نیت این بود که بهشتی در خود انگلستان محقق بشود سؤال من این بود که این بهشت محقق شد؟ ظاهراً پاسخ این سوال را شما در پلیبک آخرتان دارید … بله در پلی بک آخر انشاالله … با هم اینرا میبینیم.
{پلیبک سوم ۰۱:۰۰:۳۹}
به قدرترسیدن ناپلئون بناپارت در فرانسه و فتوحات برقآسای او سردمداران اروپایی را به واهمه انداخت انگلستان پا پیش گذاشت تا به نورسیدۀ عرصۀ قدرت بیاموزد پایش را بیشتر از گلیم خود دراز نکند نبرد واترلو در سال هزار و هشتصد و پانزده بین دو قدرت آن روز آغاز شد در کشاکش جنگ، فرانسه در جواب محاصرۀ دریایی انگلستان مانع واردات گندم به این کشور شد این اتفاق افزایش قیمت گندم را در پی داشت اما پس از جنگ بهخاطر واردات قیمت گندم سقوط کرد در نتیجه بسیاری از کشاورزان ورشکست شدند و بین زمینداران نارضایتی شکل گرفت از این رو حزب محافظهکار که در مسند قدرت بود و اغلب آنها را ملاکین تشکیل میدادند سریعاً قانونی را برای محدودکردن واردات گندم به تصویب رساند این محدودیت افزایش دو برابری قیمت گندم و نارضایتی قشر کم درآمد جامعه را بهدنبال داشت علاوه بر آن برخلاف انتظار انگلستان بعد از اتمام جنگ بازارهای اروپایی به روی محصولات انگلیسی باز نشد چرا که با پیشرفت انقلابصنعتی در اروپا کشورها متوجه تولیدات داخلی خود شده بودند در نتیجه کالاهای انگلیسی بدون خریدار در انبارها باقی ماندند و رکود و بیکاری کشور را فراگرفت این رکود بر زندگی طبقۀ کارگر بیش از طبقات دیگر جامعه تأثیر داشت زنان و مردان شانزده تا هفده ساعت از روز را در کارخانههای صنعتی کار میکردند با این وجود میزان دستمزدها هزینۀ حداقل زندگی آنها را هم تأمین نمیکرد از طرفی کارخانهداران بهدلیل دستمزد پایین زنان و کودکان ترجیح میدادند بیشتر از آنها استفاده کنند در نتیجه مردان بیکار ناچار بودند همسران و فرزندان خود را به کارخانهها بفرستند شرایط زندگی کارگران نیز نامساعد بود اقامتگاههای کثیف و نمناک در کنار آبآشامیدنی آلوده به زبالههایصنعتی و فضولاتانسانی موجب شیوع انواع بیماریها شده بود بیماری وبا تا سال هزار و هشتصد و چهل و هشت حدود هشتاد هزار نفر از انگلیسیان را به کام مرگ کشید که بیشتر آنها از طبقۀ کارگر بودند کاهش عمر متوسط کارگران به بیست و یکسال ثمرۀ این تحولات صنعتی بود جامعۀ کارگری بهبود شرایط خود را در گروی تغییر قانون واردات میدید اما کارگران حق رأی و امکان تصاحب کرسیهای پارلمان را نداشتند تنها راه عبور از این بحران تغییر قانون انتخابات بود جنبشهای کارگری جهت تغییر قانون انتخابات از سال هزار و هشتصد و شانزده آغاز شد اما تا نیمۀ نخست قرن نوزده به درستی سازمان نیافت و جز موارد معدودی مانند تصویب قانون کار کاهش ساعت کاری کودکان از چهارده به دوازده ساعت در روز و افزایش تعداد محدودی از رأیدهندگان که عمدتاً از ملاکین بودند نتیجهای دربَر نداشت این روند ادامه داشت تا اینکه طی سالهای هزار و هشتصد و چهل و پنج و هزار و هشتصد و چهل و شش ایرلند یکی از مستعمرات انگلستان با قحطی و کمبود غلات مواجه شد و انگلستان که خود درگیر مشکل کمبود غلات بود نتوانست مستعمرهاش را تأمین کند سرانجام رئیس حزب محافظهکار که بهدلیل منافع طبقۀ ملاک در سالهای گذشته مخالف فسخ قانون عوارض غلات بود اظهار کرد تنها لغو عوارض غله و آزادکردن خریدوفروش آن میتواند این مشکل را حل کند بنابراین قانون عوارض غلات در سال هزار و هشتصد و چهل و شش لغو شد اتحادیههای کارگری طی سالهای آینده جهت دستیابی به تمام اهدافشان به فعالیتهای خود ادامه دادند اما بهدلیل سازش رهبران و کارفرمایان و شکستهای پیدرپی شدت جنبشها فروکش کرد برای مقابله با این روند کارگران بین سالهای هزار و هشتصد و شصت تا هزار و هشتصد و هفتاد دست به اعتصابات شدیدی زدند رهبران حزب محافظهکار و لیبرال تنها راه حل معضل اغتشاشات را اصلاح مجدد قانون انتخابات دانستند این قانون در سال هزار و هشتصد و شصت و هفت اصلاح شد ولی طبق آن تنها حدود یکسوم مردان به حق رأی دست یافتند پس از هفدهسال تلاش سرانجام در سال هزار و هشتصد و هشتاد و چهار اکثر مردان حق رأی پیدا کردند و این در حالی بود که زنان همانند دهقانان و کارگرانی که با کارفرمایان خود زندگی میکردند همچنان از این حق محروم ماندند تلاش زنان برای رسیدن به حق رأی ادامه یافت اما با بیتوجهی سیاستمداران و ملکه ویکتوریا مواجه شد این تلاشها سرانجام پس از گذشت چهل و چهار سال به نتیجه رسید و در سال هزار و نهصد و بیست و هشت زنان نیز مانند مردان به حق رأی دست یافتند
{پایان پلیبک و ادامهٔ برنامه}
تشکر میکنم پلیبک بسیار مفیدی بود جمعبندی و ارزیابی من از این پلیبک این است که پس در انگلستان هم که هیچ بهشتی پدید نیامد یعنی این فاجعۀ عصر ویکتوریاست که حالا در رمانهای چالز دیکنز میخوانیم و در کتب مورخین هم همینصورت را میبینیم چه اتفاقی برای انگلستان افتاده دنیا را ویران کرد که این بهشت را برای خودش محقق کند ولی این که یک دوزخ است انگلستان پس از انقلابصنعتی دچار اجتماع طبقاتی میشود پس از انقلابصنعتی چندین طبقۀ اجتماعی در انگلستان بهوجود میآید که حالا این کارگران و این زحمتکشان پایینترین طبقۀ اجتماعی را تشکیل میدهند برای احقاق حقوق این طبقۀ اجتماعی هست که جنبشهایی صورت میگیرد مثل جنبشهای کارگری خود همین جنبشهای کارگری هم با تبعیض جنسیتی شدیدی از طرف سیاستمداران انگلستان مواجه میشود که پیامد اثر این تبعیض جنسیتی را ما در سالهای آتی در موج اول فمنیست میبینیم برای من جالب است که مثلاً زن انگلیسی حتی اگر مادر بزرگ بوده و در کارخانهای کار میکرده خودش حق دریافت دستمزد نداشته و مزد او را باید پسرش یا حتی نوۀ مذکر او دریافت میکرده از کارخانه که ظاهراً به یک انقلاب کوچکی هم در اواخر قرن نوزده میانجامد که به انقلاب مادربزرگها معروف است و اینکه حق رأی زن انگلیسی برای من عجیبه که تا قرن بیستم و ده سال بعد از آمریکا یعنی تا سال هزار و نهصد و بیست و هشت میلادی هنوز حق رأی به زنان انگلیسی نمیدهند که اخیراً هم موضوع فیلم Suffregette بود که حالا به همین موضوع یعنی حق رأی زنان انگلستان اشاره داشت خانم توحیدینسب جمعبندی بفرمایید ظاهراً وقت چندانی نداریم … در این پژوهش ما به این رسیدیم که انقلابصنعتی یک ظاهری داشته و یک باطنی ظاهرش یک انقلاب فنسالارانه است برای بهترکردن شرایط زندگی اما باطنش در پی سه قرن بردهداری و جنگ و کشتار و تصرف سرزمینها و غارت آنها صورتگرفته که نفعش تنها نصیب چند کشور اروپایی شده … یعنی بیعدالتی اجتماعی حاصل از این پدیده خودش در واقع موعد و موجب انقلابهای اجتماعی بعدی میشود بههمین دلیل هم ظاهراً تیم پژوهشی شما انقلابصنعتی را بهعنوان مادر انقلابها انتخاب کردند … بله دقیقاً ببینید این اختلاف طبقاتی ناشی از انقلابصنعتی در خود همان کشورهای اروپایی استعمارگر مقدمهای میشود برای وقوع انقلابهای بعدی … تشکر میکنم در یک جمله انکار شأن فاعلیت خدا در عرصۀ هستی تطاول و دستدرازی به سرزمین دیگران و ایجاد مدلی از بیعدالتی اجتماعی در مستعمرات و حتی در سرزمین خود دول استعمارگر موجب میشود که انقلابصنعتی زمینۀ پیدایش انقلابهای بعدی باشد … که البته نفع این انقلابصنعتی هم برای همان دول استعمارگر به جیب قشر محدود و معدودی از اشراف و ماسونهای اروپایی میرود و این زمینهساز وقوع انقلابهای بعدی در خاک اروپا میشود … بسیار تشکر میکنم از شما که به نمایندگی از تیم پژوهشگرتان در این برنامه شرکت کردید و ما با بخشی از فعالیت پژوهشی شما آشنا شدیم خدمت بینندگان محترم این برنامه عرض میکنم که مفصلِ پلیبکهای پژوهشی و متون پژوهشی این تیم را روی سایت برنامه میتوانید ملاحظه بفرمایید در همینجا با شما تا برنامهای دیگر خداحافظی میکنم و شما را بهخدا میسپارم، خدانگهدار.
{گزیدهٔ قسمت بعد}
هنری هفتم آغازگر استعمار مدرن است در اولین اقدامی که میکند یک ماجراجوی یهودی به نام جان کابوت را در رأس یک شرکت تجارت پارچه میگذارد و فرمانی به جان کابوت میدهد که متن خیلیجالبی دارد به جان کابوت فرمان میدهد جزایر، کشورها یا ایالتهایی که متعلق به کافران یا مشرکان در هر نقطهای از جهان و به هر اندازه که باشد و قبل از این تاریخ برای مسیحیان ناشناخته مانده باشد را کشف و تملک کنید … در واقع یکجور فتوا داده چون لحن دینی دارد، خب و جان کابوت به همراه تجار و دریانوردان دیگر به قصد سفر به هند حالا سفر استعماری به هند به سمت غرب حرکت میکنند نظام سرمایهداری یا بورژوازی حاصل این تغییر نگاه است ما اگر بخواهیم نظام سرمایهداری را به چند گروه تقسیم کنیم سه گروه اصلی میشود برایشان نام برد که ماهیت آنها یکسان است ممکنه در چاق و لاغرشدن این گروهها در طول تاریخ تغییراتی را ببینیم اما مختصات مشترکی این سه گروه دارند میتوانیم نظام سرمایهداری را به این سه گروه تقسیم کنیم یکی بانکداران هستند یکی تجار هستند و گروه دیگری از این نظام صاحبان مانو فاکتورها هستند تجار در این دوره بهدلیل اینکه دنبال سود بیشتری هستند شیوههای جدیدی را در تجارت پیش میگیرند.
عالی
سلام
کاش متن برنامه رو هم منتشر میکردید
سلام
به امید خدا متن و زیرنویس همهٔ قسمتهای فصل اول برنامه در حال تهیه است.
بنده برای ارائه مطالب در جایی به این محتواها نیاز داشتم. الآن محتوای متنی کلاسها در دسترس نیست؟
از صفحه اختصاصی هر انقلاب یا کشور میتوانید مطالب تکمیلی را مشاهده کنید. محتوای کدام کلاس مد نظرتان است؟
منظورم محتوای تکمیلی نیست. محتوای پژوهشی که برای انقلاب انگلستان و فرانسه و آمریکا شده. محتوای پژوهشی که داخل برنامه ارائه شده نه محتواهای تکمیلی که داخل سایت هست
سلام ممنون بابت برنامه خوبتون
به نظرم اگر امکانش هست یه تیم پژوهشی روی بخش اندلوس تحقیق کنه چون معمولا اطلاعات خاصی از اون دوران در فضای مجازی و نیست….
با تشکر از پیشنهاد شما.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و آشنایی با منابع میتوانید به ویکی فقه مراجعه کنید.
بسیار عالی منتظر سایر مستند ها برنامه و پژوهش ها راجع به بخش های نهفته و پنهان تاریخ هستیم.