اگر بخواهیم از عمیقترین ریشههای انقلاب کوبا سخنی به میان بیاوریم، باید جنگ اول استقلال را که به جنگ ده ساله معروف است مورد بررسی قرار دهیم. جنگی که با معرفی دو چهره مهم یعنی «آنتونیو ماسهئو[۱]» و «ماکزیمو گومز[۲]» همراه بوده و توانست ۱۰ سال استعمار اسپانیا را با چالش جدی مواجه کند.
نارضایتیها و ناآرامیهای سیاسی و اقتصادی داخلی اسپانیا در سال ۱۸۶۵ و بیم از جنبشهای استقلالطلبی در کوبا، باعث سیاست صلحجویانه تازه اسپانیا در قبال کوبا شد. در ۲۵ نوامبر ۱۸۶۵ فرمان سلطنتی مبنی بر تشکیل «کمیسیون اصلاحات مستعمرات» در مجمع الجزایر آنتیل صادر شد که هدف کلی آن بحث درباره پیشنهادهای اصلاحی در مورد جزیره کوبا بود.[i] این کمیسیون در مادرید در ابتدا موجی از هیجانات جدید برای اصلاحات مورد انتظار مردم کوبا را به وجود آورد، اما در عمل با شکست مواجه شد؛ چرا که دولت اسپانیا بدون مشورت با مقامات حکومتی در مستعمرات، قانون مالیات جدیدی را وضع کرد که شامل ۹ تا ۱۲درصد بر خراج مستعمرات، منجمله مالیات بر درآمد و هرگونه کسب و تجارت بود. این مالیات جدید چیزی اضافه بر تعرفهها و حقوق گمرکی سنگینی بود که کوباییها سالها از آن شکایت داشتند.
قانون جدید در دوران رکود اقتصادی بر مردم کوبا تحمیل شده بود و باعث برانگیخته شدن شدید و روزافزون نارضایتیهای سیاسی شده و رنجها و شکایات کهنه را هر چه بیشتر و روشنتر منعکس ساخت. موج نارضایتیها، به ویژه در قسمت شرقی (یا اورینت) که مزرعهداران کوچک فشار مداوم حکومت اسپانیا را به شدیدترین نحو آن احساس میکردند، شدت داشت.
نخستین جنگ استقلال کوبا در دهم اکتبر ۱۸۶۸ آغاز شد. این جنگ یک دهه به درازا کشید و به «جنگ ده ساله» معروف شد. کارلوس ثسپدس در مزرعهاش در یارا شورش را آغاز کرد. او که از مالیاتهای سنگینی که اسپانیا مطالبه میکرد به تنگ آمده بود، بردگانش را آزاد کرد و یک دسته از شورشیان چند نژادی گرد آورد.
لِسوندی، فرماندار نظامی اسپانیا، برای مقابله با این شورش گروهی معروف به وُلونتاریوس Voluntarios یا «سپاه داوطلب» تشکیل داد. این سپاه شامل بازرگانان ثروتمند، بانکداران، تولیدکنندگان کوچک، و همکارانشان میشد. آنها با هر گونه تغییر مخالف بودند و برای حفظ بردهداری میجنگیدند.[ii]
نیروهای شورشی با تجمع در کلوبها[iii] طرح قیامی انقلابی را پیریزی کردند تا جزیره را از زیر یوغ اسپانیا بیرون آورند و به آن استقلال بخشند. آتش انقلاب در اکتبر ۱۸۶۸ با شعار !Gorito de Yara «فریاد یارا!» جرقه خورد و تا اولین «جنگ استقلال» به مدت ده سال به طول انجامید.
این انقلابیون اولیه (چه سیاهپوست و چه سفیدپوست) «مامبیسها» نامیده میشدند. مامبیسهای اکثراً پابرهنه، از گرسنگی به جان آمده و بدون اسلحه گرم بودند. این انقلابیون فقط مسلح به کارد بلندی به نام ماچهته مخصوص خرد کردن ساقه نیشکر مجهز بودند. آنها در میان جنگلها و کوهستانهای اورینت پراکنده بودند و به طور مداوم با قدرتنمایی به اسپانیاییها ثابت میکردند که فکر ریشهکن کردن این شورش، خیالی واهی است.[iv]
اما پیوسته یک سری عوامل پیشبینی نشده ولی مهم، تلاشهای کوبا را برای استقلال دچار اختلال میکرد: نادیده گرفتن نقش سیاهان و موضوع بردهداری در جریان انقلاب، کشمکش و حسادتهای کوتهفکرانه مابین بعضی از رهبران، کمبود دائمی تدارکات و مهمات، عدم تمایل قوای یک ایالت در جنگیدن در ایالات دیگر و عدم موفقیت در جلب حمایت سراسری مزرعهداران غرب (اوکسیدنت)[v] که محکم در کنار اسپانیا ایستاده بودند، موانع مهم این واقعیت به شمار میرفت. به علاوه در حالی که اسپانیا توان خرید انواع اسلحههای مدرن را از ایالات متحده آمریکا داشت، اما تلاش کوباییها برای خرید اسلحه از ایالات متحده به دلایل واهی مانند عدم به رسمیت شناختن حالت جنگ(!) توسط آمریکا با شکست مواجه میشد.
دولت ایالات متحده همچنان امیدوار بود که اسپانیا پیشنهاد فروش جزیره به آمریکا را خواهد پذیرفت و حتی هنگامی که دوباره گروهی از کشورهای آمریکای لاتین طرح پیشنهادی مبنی بر کمک ایالات متحده برای استقلال کوبا را مطرح نمودند، وزیر امورخارجه امریکا، «همیلتون فیش»، به صراحت با طرح پیشنهادی مخالفت کرد. به رغم این موانع عظیم، شورشیان توانستند ده سال به تمرد خود علیه اسپانیاییها ادامه دهند.
از رهبران برجسته کوبایی در این برهه میتوان از ژنرال ماکزیمو گومز، افسری اصالتاً دومینیکنی که بعدها به رهبری «ارتش آزادیبخش» کوبا رسید و آنتونیو ماسهئو جنگجوی سیاهپوست مستقل و اهل منطقه اورینت از موفقترین و مصممترین رهبران نظامی دوران جنگ نام برد.
گومز نابغهای در جنگهای چریکی بود و کوباییها را استاد مسلم این نوع نبرد بارآورد. ماسهئو نیز که سیاهپوستی آزاد محسوب میشد و تمام خانوادهاش از همان اوایل به انقلاب پیوستند، به کرات اسپانیاییها را در نبردهای مختلف شکست داد و به سرعت به درجه سرتیپی در «ارتش آزادیبخش» رسید و فرمانده تیپ یک از لشکر دوم شد. ماسهئو را «غول برنزه» مینامیدند و مدام مجبور بود با نژادپرستان مبارزه کند. وی با آرمانی خدشهناپذیر به جنگ با اسپانیاییها ادامه داد. همواره برای مردمانش الهامبخش و طی سالهای تلخ و سخت نبرد با اسپانیا، نیروهای شورشی را قاطعانه رهبری میکرد.[vi]
جنگ معروف ۱۰ ساله به رهبری «کارلوس مانوئل دوسی»[۳] آغاز شد. مانوئل مردی ثروتمند، بانفوذ و تحصیلکرده بود که رشته حقوق را به پایان رسانده بود. هدفش جدا ساختن کوبا از اسپانیا و گرفتن استقلال بود. انقلاب مانوئل با موفقیت پیش میرفت و در سراسر کوبا گسترده شده بود. در سال اول انقلاب اعلامیه استقلال کوبا اعلام و یک سال بعد قانون اساسی کشور تهیه و تنظیم، و سپس مانوئل به ریاست جمهوری برگزیده شد. مانوئل گامهای مؤثری در از میان برداشتن بردگی برداشت. اسپانیا سخت میکوشید که به هر صورت ممکن انقلاب را سرکوب و مجدداً قدرت را در دست خود بگیرد. یکی از جنایات اسپانیا علیه انقلاب آن بود که وقتی یک کشتی حامل تعدادی از جوانان انقلابی کوبایی برای یاری دادن به انقلابیون از آمریکا رهسپار کوبا بودند، کشتی اسپانیایی به آن حمله کرده و تعداد بسیاری از آنها را دستگیر و تیرباران کرد.[۴]
ماسهئو عهدنامه «زانخون[۵]» را در سال ۱۸۷۸ به ترک مخاصمه در پایان «جنگهای ده ساله» منجر شد، امضا نکرد و به همین علت در سراسر کوبا به شهرتی تحسینآمیز دست یافت. اعتراض وی به این عهدنامه که به «اعتراض باراگوآ» معروف است، مانیفست بزرگ مخالفت او با تسلیم به دشمن بدون برآوردن اهداف انقلاب یعنی دستیابی به استقلال و الغای بردهداری بود. این اعتراض نام ماسهئو را نه تنها در کوبا، بلکه در همه جا سر زبانها انداخت و سبب شهرت بینالمللی وی شد. در واقع عهدنامه «زانخون» چیزی جز یک آتشبس نبود، اما در هر حال جنگ اول استقلال شکافی بین امپراتوری اسپانیا و ساکنین جزیره کوبا گشوده بود که دیگر به نظر نمیرسید هیچگاه بسته شود.[vii] در طول ده سال انقلاب _از سال ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۸م_ وضع کوبا مانند دریا گاهی متلاطم و خروشان و زمانی ساکت و آرام بوده است. در زمانهای مختلف وطنپرستان گرد هم آمده، برای خود رهبری برمیگزیدند، گروهی تشکیل میدادند و شورشی میکردند. اختلاف و دو دستگی هرگز از میان نمیرفت. گویی دستی ناپیدا و ضد انقلابی در کار بود که مایل نبود کوبا آرامش داشته باشد. اسپانیا، انگلیس، فرانسه و بالاخره ایالات متحده آمریکا هر کدام به نحوی از این اوضاع بهره میبردند و به ترتیبی فعالیتهای انقلابی را خنثی میساختند. در خلال همان ۱۰ سال، کوبا پنج رئیس جمهور به خود دید که هر کدام پس از مدتی کوتاه کشته یا مجبور به استعفا و کنارهگیری و یا متواری شدند.[viii]
نویسنده: محمدرضا عبدالحمیدی
پینوشت
[۱] Antonio Maceo
[۲] Máximo Gómez
[۳] . برخی منابع نام این رهبر کوبایی را کارلوس مانوئل د سس په دس (Carlos Manuel de Céspedes)، صاحب یکی از مراکز کوچک تولید قند و شکر نوشته اند.
[۴] . انقلاب های بزرگ جهان، خلاصه ۱۵ انقلاب بزرگ جهان، حسن بیانی، تهران ، جهان رایانه ، ۱۳۷۹، ص۷۱
[۵] Zanjón
منابع
[i] .فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵، ترجمه اسماعیل فصیح ، تهران ،چاپخانه سپهر، ۱۳۶۲،ص۱۷
[ii] . انقلاب کوبا مجموعه تاریخ جهان، اِرل رایس،ترجمه: مهدی حقیقتخواه، تهران، ققنوس،۱۳۸۴، ص۳۹
[iii]. کلوب (Club) : مجمعی که در آن پیرامون اوضاع عمومی یا موارد و مسائل خاص مذاکره و فعالیت می شود و دارای انواع گوناگون (مثل آموزشی، اقتصادی،ورزشی، اجتماعی، سیاسی و دینی) است و اعضای آن معمولاً به محیط اجتماعی یکسانی تعلق دارند. (فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقا بخشی؛مینو افشاری، تهران ، چاپار ، ۱۳۷۹،ص ۹۰)
[iv] .فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵، پیشین ،ص۱۷
[v] .Occident
[vi] .فلیپ اس.فونر ،جنگ اسپانیا-کوبا-آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا(۱۹۰۳-۱۸۹۵)، ج ۱، ۱۸۹۸ ، ۱۸۹۵، پیشین، ص۱۸
[vii] .همان ،ص۱۸
[viii] . انقلاب های بزرگ جهان، خلاصه ۱۵ انقلاب بزرگ جهان، حسن بیانی، تهران ، جهان رایانه ، ۱۳۷۹، ص ۷۳