در این نوشتار به بررسی شرایط اقلیمی و جایگاه تاریخی کره در جهان میپردازیم. شناخت ما از آداب و رسوم و اشتراکات مردم این منطقه به درک و تحلیل درست از انقلاب مردم کره و چرایی حفظ روحیهٔ استعمار ستیزیشان در عصر حاضر کمک میکند.
جغرافیا و طبیعت کره
شبهجزیرهٔ کره که شامل دو کشور کرهٔ شمالی و کرهٔ جنوبی میشود، سرزمینی است در منطقهٔ شرق آسیا با مساحتی برابر با بریتانیا، که ۹۶۰ کیلومتر طول و ۲۴۰ کیلومتر عرض دارد. بخش شمالی کره ۵۵ درصد این سرزمین را در بر گرفته (تقریباً هم مساحت با استان فارس ایران) و الباقی ۴۵ درصد هم وسعت کرهٔ جنوبی است.
وجود رودهای فراوان و کوهها در این سرزمین باعث شده است که منابع کانی زیادی داشته باشد. منابعی مانند: زغال سنگ، تنگستن، منیزیوم، سنگآهن، مس، طلا و دیگر کانیها. این سرزمین دارای ذخایر نفتی نیز هست که البته بخش شمالی کره امکانات استخراج و استفاده از منابع نفتی سرزمینش را نداشته، ولی در مقابل در کرهٔ جنوبی، شرکت ملی نفت کره علاوه بر استفاده از منابع داخلی نفت، از سود حاصل از استخراج نفت برای کشورهایی مانند ویتنام، لیبی، پرو، اندونزی، نیجریه، یمن، قزاقستان، روسیه و کانادا هم بهره میبرد.
کرهٔ شمالی علاوه بر مصرف زغال سنگ، به خاطر وجود منابع آبی فراوان، از نیروی برق آبی هم بهره میبرد که زیرساختهای آن را در زمان تسلط ژاپنیها بر این کشور بنا نهادهاند و البته از ۱۹۸۰ به این طرف نیز کرهٔ شمالی به سمت احداث زیرساختهای هستهای برای استفاده از برق هستهای نیز رفته است که البته هنوز این راهکار چندان جنبهٔ عملی به خود نگرفته است. بخش شمالی به علتی که ذکر شد (عدم امکانات لازم جهت استفاده از منابع نفتی)، کاملاً وابسته به واردات نفت و مشتقات آن بوده و با توجه به تحریمها این کشور توانسته با صرفهجویی و مدیریت بهینهٔ استفاده از منابع، روی پای خود بایستد.
نکتهٔ جالب اینجاست که منبع اصلی تأمین برق در کره جنوبی انرژی هستهای حاصل از فعالیت ۲۴ راکتور اتمی است، اما در شمال تنها سایت آزمایش هستهای هم پیش از آغاز مذاکرات کرهٔ شمالی با آمریکا تخریب شد.
منابع غذایی بخش شمالی از کشاورزی، شیلات و دامپروری به دست آمده که البته صید ماهی در این بین اهمیت بسیار بالایی دارد.
فرهنگ و آیین مردم کره
مردم کره به آیینهای شمنی، کنفوسیوسی، بودایی، مسیحیت و درصدی هم به اسلام معتقدند. منشأ دین اسلام در کره، تجار ایرانی بودهاند که از طریق راه ابریشم با مردم کره مراوده داشته و البته بعد از جنگ کره، ترکهایی که تحت عنوان نیروهای بینالملل وارد کره شدند هم در گرایش مردم کره به اسلام بیتأثیر نبودهاند.
بعد از استقلالِ بخش شمالی کره، بنیانگذار آن، کیم ایل سونگ، ایدئولوژی نوینی را که ترکیبی از این آیینهای شمنی و امثالهم، و فرهنگ خوداتکایی است به نام فرهنگ جوچه بنیان نهاد، که اساس آن استقلال و بینیازی از بیگانگان است و به نوعی میتوان آن را فلسفه اعتماد به نفس ملی نامید. در مقابل در کره جنوبی هم همین ادیان به علاوه گرایش جوانان از دهۀ ۶۰ به فرقههای جدید که تحت فلسفۀ اگزیستانسیالیزم است، دیده میشود.
تاریخ اجمالی کرهٔ باستان تا عصر جدید
دو دیدگاه در مورد تاریخ کرهٔ باستان وجود دارد که میان تاریخدانان به محل اختلاف تبدیل شده است. اول اینکه چین سرزمین پهناوری با ۳۶۰۰ سال تاریخ تمدن است و کره بخشی از این قلمرو است که رویکرد جداییطلبی داشته و از حکومت مرکزی چینی اعلام استقلال کرده است. دیدگاه دوم اینکه کره یک سرزمین مستقل با تاریخ ۴۵۰۰ ساله بوده و تحت تجاوز و تعدی چین قرار گرفته و به زیر یوغ حکومت چین رفته است.
ادعای مورخین کره این است که حدود ۴۵۰۰ سال قدمت دارند ( البته در افسانههایشان تا ۷ هزار سال هم گفتهاند) اما طبق منابع چینی تاریخ چین به ۳۶۰۰ سال قبل باز میگردد و قدمت چین از کره بیشتر است، پس این ادعا از نظر تاریخی مردود است.
در طول اعصار کره بیش از۹۰۰ بار مورد تهاجم همسایگان نیرومندتر خود از جمله امپراتوریهای چین و ژاپن، قرار گرفته است.
به هر روی آنچه از بین افسانهسراییهای کرهای در مورد تاریخ این سرزمین به صورت مستند قابل استخراج است، اینگونه روایت میکند که تا سال ۱۳۹۲ میلادی، قبایل متعدد (امپراتوریهای مهمی که بر کره حکومت کردند از قبایلی به نامهای چوسان کهن، پویو، گوگوریو، باکجه، سیلا و بالهائه بودند) به صورت مستقل بر سرزمینی که در آن استقرار داشتند، حکمروایی میکردند. از این زمان امپراتوری چوسان جدید توسط ژنرال یی سونگ گی تأسیس شد و ایالتها را به صورت متحد و تحت لوای یک حکومت گرد آورد. اما این سلسله هم پس از حکمرانی ۲۶ امپراتور، در سال ۱۹۱۰ به دنبال اشغال کره توسط امپراتوری ژاپن، از قدرت کنار گذاشته شد.
پیشینهٔ تاریخی استعمار ژاپن علیه سرزمین کره
حاکمان ژاپن از قرن ۱۷ سیاست درهای بسته را در مقابل کشورهای خارجی اعمال کردند. نیمهٔ اول قرن ۱۹ کشورهایی از جمله آمریکا، بریتانیا، روسیه و هلند که برای تجارت دریایی به بنادر ژاپنی چشم داشتند، تلاش کردند تا با فرستادن نمایندگانی راه را برای ورود کشتیهای تجاری خود باز کنند. آنها بارها پاسخ منفی از سوی حکام ژاپنی دریافت کردند، اما سرانجام در سال ۱۸۵۳ یک ناوگان از کشتیهای آمریکایی به فرماندهی ناخدا یکم متیو پِری با تجهیزات جنگی وارد خلیج توکیو شد و با تهدید به حمله، درهای ژاپن را به روی جهان خارج گشود. چند ماه بعد (۱۸۵۴) ژاپن معاهدهٔ کاناگاوا را با آمریکا امضاء کرد و پس از آن آمریکا، بریتانیا، روسیه و هلند، ژاپن را به بخشی از مسیر تجاری خود تبدیل کردند.
در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، با تحقق بخشی از المانهای پیشرفت، ژاپن با الگو گرفتن از امپریالیسم غربی به فکر تسلط بر همسایگان ضعیف و بهرهکشی از آنها برای جبران کمبود مساحت و منابع خود افتاد. ضمن اینکه چین و کره از لحاظ سیاسی و نظامی دچار ضعفهایی بودند که آنها را برای تجاوز خارجی مستعد میساخت.
آنچه ژاپن را برای تجاوز به قلمروهای همسایه آماده میساخت، وجود نیروی نظامی قابل اتکایش بود. طی دوره میجی، حکومت ژاپن به ایجاد ارتش و نیروی دریایی کارآمد و مدرن پرداخته بود. نیروی انسانی ارتشِ امپراتوری با بهکارگیری گروهی از افسران (ساموراییهای سابق) و سربازگیری همگانی تأمین میشد.
در سال ۱۸۷۶ ژاپن با نمایشی از توانمندی نیروی دریایی خود، همچنان که آمریکا با این کار آنها را وادار به پذیرش ارتباط با بیگانه کرده بود، امپراتور کره را مجبور به امضای یک پیمان دوستی با خود نمود که طی آن کره امتیازات تجاری ویژهای را به ژاپن واگذار میکرد.
این امر خشم چین که مدعی قیمومیت بر کره بود را برانگیخت و پس از دو دهه رفتار خصومتآمیز در ۱۸۹۴ جنگ اول میان ژاپن و چین آغاز شد و ژاپنیها با نیرو و تجهیزات مدرن خود به سرعت و سهولت پیروز شدند. این پیروزی موجب شد ژاپنیها مغرورانه پیشروی خود را به سمت منچوری ادامه دهند تا اینکه چینیها به ناچار درخواست صلح دادند. در سال ۱۸۹۵ پیمان شیمونوسکی در این شرایط از سوی چینیها پذیرفته شد که در آن قید شده بود چین هیچگونه حقی نسبت به کره نداشته و میبایست شبهجزیرهٔ لیائودونگ و فرمز (تایوان) را به علاوه مبلغی پول نقد به ژاپن واگذار کند.
به فاصله یک هفته از پیروزی ژاپن بر چین، سه کشور روسیه، فرانسه و آلمان متحد شدند و به ژاپن اطلاع دادند بهتر است لیائودونگ را به چین بازگردانده و روسها وارد این منطقه شدند. ژاپن علیرغم میل خود و صرفاً به دلیل برتری نظامی روسیه مجبور به ترک منچوری شد.
مجدداً روسیه و ژاپن دعوایشان بر سر کره و منچوری بالا گرفته و در نهایت منجر به جنگی در سال ۱۹۰۴ شده که در این جنگ ژاپن پیروز میدان است و پایان رسمی این جنگ با پیمان پورتسموث اعلام میشود. در این پیمان برتری ژاپنیها در کره، راهآهن منچوری و منافعشان در لیائودونگ به رسمیت شناخته میشد و روسیه منافع این منطقه را به ژاپن واگذار میکند.
البته آمریکا در یکسویه بودن پیمان به نفع ژاپن نقش مؤثری داشت؛ آمریکاییها از حکومت ژاپن قول گرفته بودند تا متعهد شود که در امور آمریکا در فیلیپین دخالت نکند.
ژاپن به سرعت کنترل شبه جزیره را به دست گرفت و در سال ۱۹۱۰ رسماً کره را به خاک خود ملحق کرد. ژاپنیها در اقدامی استعمارگرایانه اعلام کردند که ملاکان باید برای استفاده از زمینهای خود سند مالکیت ارائه دهند، اما تا آن زمان مردم کره بدون سند مکتوب، روی زمینهای موروثی پدرانشان کار میکردند و ژاپنیها که از این موضوع اطلاع داشتند، اراضی کره را به نام خود زدند و مالکان واقعی زمینها از آن به بعد به عنوان کشاورز و کارگر روی زمینهایی که خود مالک اصلیشان بودند، کار میکردند و این در بهترین شرایط بود! عدهای که وضعیتی ناگوارتر داشتند، بیخانمان شده و برای زنده ماندن مجبور به کار در معادن و شرکتهای ژاپنی شدند.
علاوه بر این، حکمرانان ژاپن کرهایها را مجبور به پذیرفتن فرهنگ و آداب و رسوم، آیین و زبان ژاپنی میکردند و هر فردی که از این موضوع سر بازمیزد به زندان مخوف سئودائمون در سئول منتقل شده و با انواع شکنجهها روبهرو میشد که سرانجام اغلبشان مرگ بود. حکومت استعماری ژاپن بین سالهای (۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵) یک تجربه عمیقاً سخت برای کرهایها بود. ژاپنیها در ۱۰ سال اول اشغال کره، حاکمیت خود را توسط ارتش تثبیت و تمام اعتراضات را با خشونت سرکوب کردند؛ منابع کره نیز توسط آنها غارت شد.
نویسنده: مریم اسدزاده
منابع
- کره شمالی-نویسنده : دبرا ای . میلر- مترجم : مهدی حقیقت خواه- انتشارات ققنوس-۱۳۹۴
- چین باستان –نویسنده، اِلنور ج . هال –مترجم : مهدی حقیقت خواه –انتشارات ققنوس-۱۳۹۵
- تاریخ جهان- نویسنده : فیلیپه فرناندس آرمستو- مترجم : شهربانو صارمی –انتشارات ققنوس-۱۳۹۳
- ژاپن امروز– نویسنده : دان ناردو– مترجم : مهدی حقیقت خواه – انتشارات ققنوس-۱۳۹۷
- تاریخ مغول – نویسنده : عباس اقبال آشتیانی-انتشارات نیلوفر نقره ای-۱۳۹۷
- جنگ کره- نویسنده : مایکل وی .آزکان- مترجم : سهیل سُمی-۱۳۹۲
- Erik Eckholm -North Korea Presses Demand for Direct Talks with U.S.
- New York Times –January 31. 2003