یکی از مباحث جدی در بحث انقلاب صنعتی، بحث استعمار و استعمارگری دول غربی است. در این یادداشت سعی خواهد شد تا یک سیر مطالعاتی ابتدایی در حوزه انقلاب صنعتی با محوریت موضوع استعمار ارائه شود.
منابع عمومی انگلستان را به عنوان اولین کشور صنعتی معرفی می نمایند، از این رو لازم است برای بررسی این مدعا به کتب تاریخی مربوطه مراجعه شود.
تاریخ تمدن ویل دورانت در جلد نهم پیشدرآمدی بر انقلاب صنعتی را معرفی میکند و به بیان شرایط اجتماعی-فرهنگی انگلستان در آن دوره میپردازد.
سؤالی که در اینجا ممکن است ایجاد شود، این است که چرا شرایط صنعتی شدن ابتدا در انگلستان ایجاد میشود. پاسخ این سؤال را بایستی در دوره زمانی پیشتری جستجو کرد. این پیشینه را میتوان در جلد ششم تاریخ تمدن و در عصر هنری هشتم یافت؛ هنری هشتم پادشاهی است که برای دستیابی به اهداف خود، از نفوذ کلیسای کاتولیک خارج وکلیسای انگلیکان را تأسیس میکند و پادشاه را در رأس آن قرار میدهد؛ به عبارت دقیقتر رهبری مذهبی در کنار رهبری سیاسی-اجتماعی قرار میگیرد. این روال از این به بعد در نهاد سلطنت انگلستان تثبیت میشود. در جلد هفتم تاریخ تمدن نیز به عصر الیزابت اول فرزند هنری هشتم میرسیم که مناقشات و تکاپوهای اصلی در دوران سلطنت او اتفاق میافتد.
از طرف دیگر در دوران یاد شده با ابرقدرتی به نام اسپانیا نیز برمیخوریم. به همین خاطر مطالعه تاریخ اسپانیا نیز در این دوره ضروری مینماید. درجلد ششم تاریخ تمدن، تاریخ اسپانیا در دوره تفتیش عقاید و سقوط غرناطه و آخرین بقایای اندلس اسلامی در قرن ۱۵ میلادی بیان میشود. شروع سفرهای اکتشافی کریستف کلمب نیز از همین قرن است. تقابل آنها با پرتغالیها نیز در این کتاب مورد اشاره قرار میگیرد. شروع دوره اکتشافات دریایی پرتغال در اوایل قرن ۱۵ میلادی در کتاب بیان شده است. تقابل اسپانیا و پرتغال تا قرن ۱۶ نیز ادامه دارد و در این بین هنوز انگلستان به عنوان قدرت برتر مطرح نشده است.
کتاب های دیگری چون دایرهالمعارف تاریخ عمومی جهان و دانشنامه تاریخ جهان نیز، به بررسی تاریخ پرتغال، اسپانیا، انگلستان و فرانسه، رقیب تازه وارد انگلستان در این دوره پرداختهاند. با مطالعه تاریخ این کشورها متوجه میشویم که از قرن ۱۵ میلادی عصر جدیدی در حال شروع است که شامل دستاندازی این کشورها به سرزمینهای مختلف در جهان است؛ به عنوان مثال شبه قاره هند و همچنین سرزمینهای قاره آمریکای کنونی که در آن زمان به بومیان آن سرزمین تعلق داشته است.
یکی از کتابهای تاریخی که مطالعه آن در بحث استعمار غرب و به ویژه انگلستان میتواند مفید باشد، کتاب نگاهی به تاریخ جهان به قلم “جواهر لعل نهرو” است. نهرو در این کتاب در قالب نامههایی به دخترش، به توصیف شرایط هند قبل از دستاندازی اروپاییان و سبک زندگی مردم میپردازد. نهرو در این کتاب به وجه استعماری انگلستان نیز اشاره میکند؛ نکاتی که ویل دورانت از آنها چشم پوشی کرده و تصویر محترمی از انگلستان آن دوره ارائه میدهد.
در گام بعدی مطالعه کتابی مانند زرسالاران یهودی و پارسی می تواند در این سیر مطالعاتی مفید واقع شود. این کتاب که نوشته عبدالله شهبازی است، در ۵ جلد تألیف شده است. شهبازی در این کتاب به توضیح عصر استعمار و نقش کشورهایی مثل پرتغال، اسپانیا، انگلستان، فرانسه، هلند و… میپردازد. تحلیلهای بیان شده در این کتاب فضای شفافتری را در مقابل دید خوانندگان آن قرار میدهد. دقت نظر شهبازی در بیان خط سیر دقیقی از چند قرن تجاوز و دستاندازی، جنگ و اروپاییان و ماسونها بر اساس نظریههای عصر روشنگری و رنسانس، ستودنی است.
علاوه بر منابع ذکر شده، رمانهایی نیز وجود دارد که در تصویرسازی و درک فضای تاریخی مذکور مفید خواهد بود. در اینجا تعدادی از این آثار مورد اشاره قرار خواهد گرفت:
«ریشهها» نوشته آلکس هیلی درباره مردمان آفریقاست که توسط سفیدان ربوده شده و به مستعمرات انگلستان در آمریکا فرستاده میشوند. ویژگی شاخص رمان این است که داستان پیرامون زندگی نوجوانی است که در قبیلهای مسلمان زندگی میکند. کتاب به خوبی فرهنگ اسلامی این مردمان را به تصویر میکشد. رنج وحشتناکی که در حین انتقال این مردمان به عنوان برده به سوی آمریکا متحمل میشوند نیز به خوبی در این کتاب بیان شده است. تلاش استعمارگران در جدا کردن این بومیان آفریقا از هویت خودشان از جمله نکات مهم کتاب است.
«همه چیز از هم میپاشد» نوشته چینوآ آچهبه اثر داستانی دیگری است که محور اصلی آن بر تأثیرات استعمار انگلیس بر مناسبات انسانی و فرهنگ مردم آفریقا تمرکز میکند. در این اثر به خوبی نشان داده شده که مسیونرهای مسیحی چگونه با عنوان تبلیغ دین مسیح وارد این کشورها میشدند، در حالی که اهداف دیگری داشتند و با عنوان توسعه تمدن کارهای دیگری میکردند که اثرات منفی هم به دنبال داشت. اشاره به فرهنگ خرافی بعضی از قبایل آفریقایی و زمینهسازی این موضوع برای نفوذ مسیونرها و جذب افراد در این کتاب بیان شده است.
«شمال و جنوب» نوشته جان جیکس رمان دیگری است که داستان آن در قاره آمریکای کنونی اتفاق میافتد، با ورود سیل مهاجرین به سرزمین بومیان و تصاحب آنجا، کشور جدیدی به نام آمریکا بنا میشود. بردگان آفریقایی نیروی کار این سرزمین جدید هستند. رمان به وقایع قبل از جنگ داخلی آمریکا میپردازد. زمانی که آمریکا نیز وارد عرصه صنعتی شدن میشود. کارگران کارخانه نیز به نوعی برده به شمار میآیند. نحوه زندگی در ایالات شمالی و جنوبی در این رمان بیان شده و خشونت بردهداران جنوبی به خوبی توصیف شده است.
«کلبه عمو تم» نوشته هریت پیچر استو. در این کتاب داستانهای دردناک اما واقعی از زندگی مالامال از درد و رنج بردگان سیاهپوست نقل شده است.در این کتاب به خوبی توضیح داده شده که سیاهان چگونه مورد بیعدالتی آشکار قرار گرفته و به خوبی ترسیم شده که آنها حق انتخاب همسر، کسب علم و دانش، تفریح و … نداشته و تمامی حقوق اولیه انسانی از آنها سلب شده است. فقط باید کار کنند و جان بکنند تا جیب اربابان بیرحمشان را که حتی از بخشش لقمهای نان دریغ میکنند، پر کنند. آنها فقط باید در انتظار مرگ اوقات و ایام عمرشان را سپری کنند تا مگر دست اجل به کمک آنها بیاید و از این دردها و آلام ناامیدکننده نجاتشان بخشد.
«روزهای برمه» نوشته جرج اورول درباره کشور برمه (میانمار کنونی) است که مستعمره بریتانیا بوده است. برمه ثروتمندترین مستعمره بریتانیا در جنوب شرق آسیا محسوب میشد و پذیرای کارگران مهاجر از هند و چین بوده است. کتاب نکات خوبی درباره رفتارهای انگلیسیان متجاوز به خاک برمه دارد و خواننده با تکبر و نخوت خاص آنگلوساکسون در این رمان آشنا میشود.
رمانهایی که تاکنون معرفی شد به مستعمرات، بردهداری و نوع زیست مستعمران، بهخصوص ساکنان آفریقا مربوط بود. رمانهای دیگری نیز هستند که به خود کشورهای استعمارگر و شرح شرایط فرهنگی-اجتماعی آنها میپردازد.
«الیور تویست» نوشته چارلز دیکنز یک نمونه از این دست رمانها است. انگلستان صنعتی شده که در رقابت با دیگر دول استعمارگر قرار دارد، حتی مردم خود را نیز به استثمار می کشند. از همین نویسنده رمان «مغازه عتیقهفروشی» نیز هست که به فجایع ناشی از کودکان کار میپردازد.
«رابینسون کروزوئه» نوشته دانیل دوفو مصادف با اوجگیری رویکرد استعماری غربیها نسبت به ملل آفریقایی و آسیایی است. دوفو به شکلی غیرمستقیم و البته زیرکانه به مسأله ولایت سفیدپوست پیوریتان اروپایی بر سیاهپوستی ناآشنا با فرهنگ غربی را رواج میدهد. میتوان این رمان را در دسته مدافعان بردهداری و استعمار جای داد.
«میدل مارچ» نوشته جرج الیوت. نویسنده خانمی است که نامی مردانه برای خود برگزیده است تا در عصر ویکتوریایی بتواند برای نوشتههایش مخاطب پیدا کند. میزان اهمیتی که انگلستان در آن دوره برای زنان قائل بوده و جایگاه زنان در آن دوره را میتوان در این رمان مشاهده کرد.
نویسنده: فاطمه سادات حسینی
گرانادا آخرین پایتخت مسلمانان آندولوس سال ۱۴۹۲ سقوط میکنه (فکر کنم طرف های ژانویه) جالبه که کلومبوس هم همون سال سفر میکنه به آمریکا. البته تا هایتی و کوبا پیش میره (و بعدش کلمبیا) اما “آمریگو وسپوچی” اولین کسیه که پاش به قاره آمریکا میرسه و به افتخار همونه که اسم قاره رو میذارن.
باعث خندست با اینکه تمدن ناواهو،آپاچی،ازتک و اینکاها در این قاره بترتیب از شمال تا جنوب وجود داشته؛ این دو نفر رو “کاشف” قاره آمریکا مینامند. انگار انسان دوره رنسانس اروپا، بقیه رو بربر میدونه (حال اینکه خودشون بواسطه آندولوس و گرانادا پیشرفت که نه، سرقت علمی داشتن).
متن عالی بود. نشون میده دایره اطلاعاتی و مطالعاتی تیم زیاده و رو نقطه های کلیدی دست گذاشته!
یه نکته خیلی مهمی که جای بحث داره و میشه روش زیاد مانور داد کشتار مستقیم و غیرمستقیمیه (از راه انتقال بیماری) که انگلیس و اسپانیا که در صدر استعمار گران آمریکا در قرن ۱۶ بودند در اونجا انجام دادند (طبق سیاست تقسیم کن و حکومت کن ؛ و یا جمعیت رو کم کن و حکومت کن).
واقعا آدم آمارهای مرگ میلیونی (تازه اونهایی که در دسترسه) رو میخونه تعجب میکنه؛ چون از این زمان به بعد و مخصوصا این دوران نسل کشی ها و تمدن سوزی های هولناکی در آمریکای سرخپوست نشین صورت میگیره. بیچاره سرخپوست هایی که زیر سم اسب های استعمار در تاریخ دفن شدند و هیچ کس ازشون سراغی هم نمیگیره!