جنگ داخلی اسپانیا یک جنگ تمام عیار است بین جناح چپ(جمهوری خواهان – کمونیستها – آنارشیستها) و جناح راست(ارتش و کلیسا و سلطنتطلبان) در حکومت جمهوری نوپای اسپانیا شکل گرفت. آتش این جنگ با کودتای ارتش به رهبری فرانکو روشن شد و بیش از سه سال این کشور را در آتش خود سوزاند. حمایت کشورهای خارجی مثل شوروی و ایتالیا و آلمان و فرانسه در شکست و پیروزی طرفین جنگ تأثیری عمیق داشت تا جایی که میتوان این جنگ را ماکتی برای آزمایش تئوریها و جنگافزارهای کشورهای بزرگ در جنگ دوم جهانی دانست. در این میان نقش استالین به عنوان حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از جناح چپ و سهمخواهی از منابع اسپانیا، جلوهای کامل از استعمارگری شوروی را به تاریخ نشان میدهد.
جنگ داخلی اسپانیا یک جنگ تمام عیار است بین جناح چپ(جمهوری خواهان – کمونیستها – آنارشیستها) و جناح راست(ارتش و کلیسا و سلطنتطلبان) در حکومت جمهوری نوپای اسپانیا شکل گرفت. آتش این جنگ با کودتای ارتش به رهبری فرانکو روشن شد و بیش از سه سال این کشور را در آتش خود سوزاند. حمایت کشورهای خارجی مثل شوروی و ایتالیا و آلمان و فرانسه در شکست و پیروزی طرفین جنگ تأثیری عمیق داشت تا جایی که میتوان این جنگ را ماکتی برای آزمایش تئوریها و جنگافزارهای کشورهای بزرگ در جنگ دوم جهانی دانست. در این میان نقش استالین به عنوان حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از جناح چپ و سهمخواهی از منابع اسپانیا، جلوهای کامل از استعمارگری شوروی را به تاریخ نشان میدهد.
پلی بک بسیار عالی و جامع بود و مطالب خیلی خوبی رو باز کردین و خیلی چیزهای خوبی یاد گرفتیم. احسنت. فقط یه چند تا نکته کوچیک :
۱-یه نکته ای بود در مورد خطاب کردن هیتلر، موسیلینی و فرانکو به عنوان فاشیست. در مورد موسیلینی و فرانکو این صادق هست (هر دو با زور اومدن بالا،قیام و راه پیمایی فاشیست ها و نظامی گری فرانکوییست ها) ولی در مورد هیتلر اینطور نبود ,البته میتونیم بگیم هرسه ملی گرا یا به اصطلاح ناسیونالیست هستن؛ حکومت هیتلر از نوع ناتزیسم هست که با وجود مشترکات با فاشیسم یک ایدئولوژی جداگانه است (البته معمولا در غرب سعی بر این دارند که ناتزیسم رو هم در کیسه فاشیسم بندازند؛ بگذریم). ناتزی ها از رایشتاگ و بصورت “دموکراتیشه” بالا اومدن، در حالیکه در ایتالیا و اسپانیا فاشیسم با میلیتاریسم و زور به بار اومد؛ البته قصد از به میان آوردن این موضوع دفاع از هیتلر یا ناتزی ها نیست چون اون هم ماسون و طاغوتی بود مثل بقیه حکوت های غرب از لیبرال گرفته تا مارکسیست؛ فقط صرفا حقایقی هست که باید در موردش بحث شه؛ فکر کنم Triumph Des Willens رنی ریفنشتال برای درک ناتزیسم و “رایش سوم دویچلند” در دهه ۳۰ و ۴۰ و مقایسه اش با فاشیسم برای یافتن وجوه تمایز و اشتراکشون منبع خوبی باشه (Tag Der Freiheit هم بد نیست). مدیریت امثال گوبلس هم باز یه مقدار با بدنه سینمای اسپانیا و ایتالیا تفاوت داره؛ وجه افتراق این جوامع و پذیرش این ایدئولوژی ها هم مهمه که دوباره به این نکته تاکید داره (در ایتالیا و بخصوص آلمان که مردمش یکدست بودن داستان فرق میکنه تا اسپانیا) https://www.aparat.com/v/5LqY6
۲-راین متعلق به خود آلمان بود که در ۱۹۲۳ (دلیل اصلی تورم میلیون درصدی که یالمار شاخت بعدا با پول رهنی رنتن مارک حلش کرد) به دست فرانسه اشغال شد، پس هیتلر در ۱۹۳۷ رور و راینلند را “باز پس گرفت” و نه “تصاحب”؛ که نکته ای مهم است زیرا غربی ها میگویند خلاف ننگنامه ورسای بوده ولی این خود آن ها بودند که به خاک کشور دیگر تجاوز کردند و با کشتار و غارت این منطقه از آلمان رو گرفتند.
۳-در ۱۲:۴۱ نقشه امروز اروپا کشیده شده. در این نقشه ایالت پروس شرقی و دانتزیگ (که توسط کوریدور لهستان در جنگ اول از آلمان جدا شد) جزو خاک لهستان هست. بنظر میرسه چک هم جدا از اسلواکیه و اسلوونی هم که گوشه نقشه (کنار ایتالیا هست) جدا از یوگسلاویه پس بنظر میرسه نقشه خیلی به روز هست و دهه ۳۰ نیست 🙂
۴-ریشه چپ و راست اسپانیا رو در وقایع جنگ های ناپلئون و اسپانیا هم میشه پیدا کرد (که البته اونجا بناپارت از سلطنت اپانیا شکست خورد)؛ ولی درکل ناپلوئون در اون زمان به کلیسا های این کشور و فرهنگش غضب کرده بود (مخصوصا روسیه و اسپانیا که کلیساهای بترتیب ارتدوکس و کاتولیک زیاد داشت نسبت به بقیه اروپا). پس یه جورایی نطفه سوسیالیسم فرانسوی در اسپانیا در اوایل قرن ۱۹ حین جنگ های ناپلوئون شکل گرفت.
۵-در آخر البته میشه گفت “حکومت چپ” و “جمهوری خواه ها” همون قدر خونخوار و طاغوتی بودند که “راست های فرانکووییستی” و “فاشیست هایی” که بعد از سرخ ها آمدند! (آنارشیست های چپی البته از همه بدتر بودند که در خیلی از موارد باز غربی ها یا نمیگن این رو یا عکسش رو میگن!)
۵-همینگوی در زنگ ها برای که بصدا در میارند جنگ پارتیزانی رو خوب توصیف کرده که میتونه منبعی جالب باشه.