ادامه از قسمت دوم …
بروز جنگهای داخلی در آمریکا (۱۸۶۵-۱۸۶۱) بین شمال صنعتی و جنوب کشاورزی و صاحب برده نقطه عطفی در تاریخ آمریکا به حساب میآید. این برهه از زمان در حقیقت عصر پیدایش کارخانهداران و کارفرمایان میلیونر بود. در این زمان بود که تئورى تکامل زیستى داروین و اصل «بقاى شایستهترینها» در جامعه آمریکایى کاربرد فراوان یافت و چنین به نظر مىرسید که الگو و روشهاى غیر اخلاقى تجار و بازرگانان بسیار موفق را مورد تایید قرار می داد.
پس از جنگ، کار و تجارت رشد فراوانی یافت. افتتاح راهآهن سراسری در سال ۱۸۶۹ و خطوط تلگراف بین قارهای در سال ۱۸۶۱، امکان دستیابی صنعت به مواد مورد نیاز بازار فروش و ارتباطات را میسر ساخت. هجوم مستمر مهاجران، ذخایر بیپایانی از نیروی کار ارزانقیمت را به وجود میآورد. بیش از ۲۳ ملیون نفر از کشورهای آلمان، اسکاندیناوی و ایرلند در سالهای نخستین، و از اروپای مرکزی و جنوبی بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۰ به آمریکا مهاجرت کردند. در سال ۱۸۶۰ بیشتر آمریکاییها در مزارع یا روستاهای کوچک زندگی میکردند اما در سال ۱۹۱۹ نیمی از جمعیت آمریکا تقریباً در ۱۲ شهر ساکن شدند. به طور کلی از سال ۱۸۶۰ تا سال ۱۹۱۴ آمریکا از یک مستعمره روستایی مقروض، به یک کشور صنعتی بزرگ و مدرن و ثروتمند تبدیل شد.
شهرنشینی و صنعتی شدن مشکلات زیادی را به همراه آورد که میتوان به فقر، اسکان افراد زیاد در منازل کوچک، شرایط بهداشتی نامطلوب و دستمزد پایین (که دستمزد بردگی نامیده میشد)، شرایط سخت کار و محدودیتهای بسیار در تجارت اشاره کرد. به تدریج اتحادیههای کارگری شکل گرفت و اعتصابهای کارگری مردم را درباره وضعیت بسیار بد کارگران مطلع کرد.
با رشد صنعت، تفکر خودمحوری شکل گرفت که نویسندگانی مانند مارک تواین و هنری جیمز واکنشهای متفاوتی را در مقابل چنین تفکری نشان دادند. دیدگاه مارک تواین که دوره رئالیسم آمریکایی با او شروع میشود، برای توصیف اسطوره خود گرایش به غرب و جنوب به عنوان قلب آمریکای بومی داشته، در حالی که هنری جیمز برای درک نقش آمریکا در جهان چشم به اروپا داشته است.
مارک تواین (سال مرگ: ۱۹۱۰) را میتوان بنیانگذار رئالیسم ادبی در آمریکا دانست. البته رئالیسم او در مقایسه با نویسندگانی چون جک لندن، فاقد عمق و بصیرت و پرخاشگری علیه مظاهر سلطه و سرمایه در آمریکا است. با این همه، مارک تواین را میتوان آمریکاییترین نویسنده داستاننویس آمریکا دانست. اساساً ادبیات داستانی این کشور، در دوره سوم تطور خود، بیش از پیش به آیینه هویت سطحی، ماجراجو و امپریالیستصفت جامعه آمریکا تبدیل شد. تواین، نوشتن را از مطبوعات و روزنامهنگاری آغاز نمود. وی در سال ۱۸۶۵ داستان «قورباغه جهنده معروف ولایت کالاوارس» را منتشر کرد. از خصایص ادبی تواین میتوان به زبان روزنامهنگارانه و لحن عامیانه اشاره کرد که توسط او به ادبیات داستانی وارد شد و بعدها جک لندن از آن در برخی آثار خود نظیر «مارتین ایدن» و «اعتراف» استفاده کرد. آثار مارک تواین را اغلب به خاطر بیان ساده، زبان محاورهای گیرا، آهنگ کلام، تشبیهات زنده و گستاخانه، آفرینش ماجراهای جذاب و نیز شوخطبعی و بذلهگویی ستودهاند. کوشش مارک تواین در دادن سمت و جهت جدید به نثر آمریکایی را با تلاش ویتمن برای پیریزی زبان شعری جدید قابل مقایسه دانستهاند. اگرچه تواین نویسندهای رئالیست است، اما رئالیسم او عمق معرفتی و جامعهشناختی نداشته و در حد به تصویرکشیدن ظواهر امور و شخصیتها متوقف شده است.
از آثار اصلی تواین میتوان «ماجراهای تام سایر» (۱۸۷۶)، «ماجراهای هاکلبریفین» (۱۸۸۴) و «شاهزاده و گدا» (۱۸۸۲) را نام برد. در دو اثر «ماجراهای تامسایر» و «ماجراهای هاکلبریفین»، روح ماجراجو، پرتحرک و سطحینگر آمریکایی کاملاً بروز یافته است. در شخصیت خیالباف «تام» و ویژگی بدوی «هاک»، وجوهی از روانشناسی اجتماعی مردم آمریکا را میتوان مشاهده کرد.
نویسندگان آغاز قرن ۱۹، تلاش میکردند تا ادبیاتشان احساساتی و زیبا یا پرحرارت جلوه کند. البته دلیل آن تا حدی به این خاطر بود که هنوز سعی داشتند ثابت کنند که قادر هستند به شیوایی نویسندگان انگلیسی قلم بزنند. در واقع نویسندگان ابتدای قرن ۱۹ آمریکا هنوز دلبسته شیوه رمانتیک نویسندگان انگلیسی قرون ۱۷ و ۱۸ بودند و سعی داشتند از آنها تقلید کنند. این در حالی است که سبک نگارش تواین که براساس کلام واقعگرایانه پرانرژى و محاورهاى آمریکا شکل گرفته بود، به نویسندگان آمریکایى کمک میکرد تا برای زبان ندای میهنی خود ارج بیشترى نهند. تواین اولین نویسندهاى بود که از بطن جامعه برمیخاست و توانست سبک شوخطبعى محاورهای و نوعی از سنتشکنی (که در کارهای او مشهود است) را به نمایش بگذارد.
ویلیس ویگر، منتقد تاریخ ادبیات آمریکا، هاکلبریفین را بهعنوان «رمان آمریکایی» همپایه و همسطح «برگهای علف» والت ویتمن ــ به قول او «حماسه آمریکایی» ــ در شعر قرار داده است. این مقایسه بهروشنی از ماهیت سطحی روح آمریکایی و ادبیات مظهر آن ــ در اواخر قرن نوزدهم ــ پرده برمیدارد.
رماننویس دیگر این دوره، هنری جیمز (متوفی به ۱۹۱۶) است. او برادر ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف پراگماتیست آمریکایی است. هنری جیمز در خانوادهای با اعتقادات پروتستان به دنیا آمد. جیمز پروسهای را که با تواین آغاز شده بود و میکوشید یک ادبیات داستانی آمریکایی را پدید آورد، از جهات مختلف دنبال کرد و بسط و گسترش داد. اگرچه جیمز نیز برخی ویژگیهای هویت آمریکایی را در آثار خود متجلی ساخت، اما او در اواخر عمر ترجیح داد برای زندگی به انگلستان برود و آنجا ساکن شود. درکل موضوع محوری اغلب آثار هنری جیمز را توجه به رویارویی و تعامل فرهنگی میان جوامع اروپایی و آمریکا شکل میدهد. از جمله این آثار میتوان به رمان «آمریکایی» اشاره کرد که به سال ۱۸۷۷ منتشر شد. در این رمان، یک بازرگان آمریکایی قصد دارد با دختری فرانسوی از یک خانواده فاسد و پرمدعا ازدواج نماید. خانواده دختر با این ازدواج مخالفت میکنند و بروز برخی حوادث مبتنی بر برخی تقابلهای هویتی و فرهنگی، موجب برهمخوردن روند ازدواج میشود. در اغلب آثار جیمز و در متن تقابل میان هویت آمریکایی با هویتهای اروپایی، میتوان شکلگیری پنهان امپریالیسم آمریکا را شاهد بود که درصدد است مرزهای خود را با رقیبان امپریالیست اروپاییش تعریف نماید و همین کوشش دستمایه تکاپوهای هویتخواهانه و یا تقابل هویتها میشود.
از آثار معروف هنری جیمز، رمان «بالهای کبوتر» را میتوان نام برد که در سال ۱۹۰۲ منتشر شد. این رمان مایههای روانشناختی دارد و در آن ردپای تأثیرات اندیشه یهودی و توراتی دیده میشود. این تأثیرپذیری از حال و هوای یهودی، در رمان دیگر جیمز به نام «جام زرین» نیز دیده میشود. دُمینیک ژِنِس، هنری جیمز را «استاد آمریکایی کاوشهای روح بشر» نامیده است.
ادامه دارد …
نویسندگان: هدی حاجیان و قدسیه پائینی