ادامه از قسمت چهارم …
رکود اقتصادی بی سابقه دهه ۱۹۳۰ عملاً اقتصاد آمریکا را نابود ساخت و جنگ جهانی دوم باعث احیای آن شد. ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهانی مطرح شد و مردم آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، از آزادی و کامیابیهای شخصی بیسابقهای برخوردار شدند. بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه آموزش عالی و گسترش پخش برنامههای تلویزیونی این امکان را برای مردم فراهم ساخت تا بتوانند به اطلاعات مورد نیاز
شان دست یابند و در نتیجه مهارت بیشتری پیدا کنند. امکانات زیاد برای مصرفکنندگان و دسترسی به خانههای بزرگ و جذاب حومه شهرها، به خانوادههای طبقه متوسط امکان استقلال بیشتری را داد. نظریههای روانشناسی فراگیر فروید بر اصالت و اهمیت فرد تکیه داشتند. احیای استقلال فردی، به همراه حقوق شهروندی و جنبشهای ضد جنگ دهه ۱۹۶۰، صداهای خاموش ِ گذشته را بازتابی تازه داد. نویسندگان توانستند آشکارا و آزادانه اندیشهها و تجربههای شخصی خود را بیان کنند. اهمیت تجربههای شخصی با اهمیت گروهی که با آن ارتباط برقرار مینمود، معنا پیدا میکرد. همجنسگرایان، فمنیستها و دیگر صداهای جانبی گذشته توانستند اعلام وجود کنند. نویسندگان یهودی و سیاهپوست آمریکایی توانستند برای داستانهای تلخ و شیرین آمریکایی خود مخاطبین فراوانی کسب کنند. نویسندگان پروتستانی مانند جان شیور و جان آپدایک نیز به بیان آثار فرهنگ پس از جنگ بر زندگی افرادی چون خود پرداختند.
یکی از نویسندگان محبوب دهه شصت میلادی ریچارد براتیگان بود. بحران هویت، جامعه مصرفی آمریکا، بحران محیط زیست، تلاش برای خودیابی، پناه به فلسفه شرق و انتخاب یک زندگی دیگر که نقطه مقابل رؤیای آمریکایی باشد، از مهمترین مضامین آثار براتیگان در نخستین دوره آفرینش ادبی اوست. «سپس باد همه چیز را با خود خواهدربرد» آخرین رمان اوست که دو سال پیش از مرگ او منتشر شده است. براتیگان با رمان «صید قزلآلا در آمریکا» معرف خوانندگان ایرانی شد. او نویسندهای تأثیرگذار است که در آثارش بر مسائل انسان دوره خودش و مسائلی که به نظرعادی میرسد، پرداخته و آنها را میشکافد و به درون انسانها راه مییابد. مضمون «مرگ» سرفصل مشترک همه آثار اوست.
پس از طی شدن دوران مدرنیسم که بوروکراسی قرن نوزدهم را به تمسخر گرفته بود و تمام عوامل محدودکننده بشر را محکوم کرده بود و آشکار شدن نتایج آن که جنگ های جهانی اول و دوم از بارزترین آنها بود، از نیمه دوم قرن بیستم سیر ادبی وارد دوران پستمدرن شد. ظاهراً پستمدرنها به دنبال این بودند که انسان سرخورده از دو جنگ جهانی را که با فشارهای اقتصادی و بحرانهای سیاسی و اجتماعی روبهرو شده و از ظهور دیکتاتورها وحشتزده شده، نجات بدهند، اما در واقع همین جریان سبب بروز معضلاتی بزرگتر برای انسان شد.
از بین انواع ادبی، گونهای که در آمریکا متولد شد، پستمدرنیسم بود. کشوری که در آن فرهنگ مشخص، ثابت و کهن وجود ندارد. هجوم عظیم مهاجران از دیرباز فرهنگ بی هویتی را به وجود آورده که شناسایی آن اصلاً امکان ندارد. به همین دلیل طبیعی در کشور آمریکا، عناصر ناهمگون و ضد هم به راحتی کنار هم قرار میگیرند، همانطور که در داستانهای پست مدرن رایج است. فقدان یک فرهنگ واحد و منسجم، یکی از دلایل عمده بروز حوادث و رویداد های غیر قابل پیشبینی در آنجاست. آنان به دلیل نداشتن فرهنگ واحد بیشتر دوست دارند تا تمدنها و فرهنگهای کهن را مورد هجوم آرای چند وجهی خود قرار دهند.
به طور کلی نویسندگان پستمدرن مخصوصاً داستاننویسها بر آن هستند تا مخاطب خود را دچار دوگانگی و اختلال کنند؛ شخصیتهای نامشخص در برابر حوادث نامشخص که روابط علی و معلولی آن برای مخاطب بیپاسخ است. شاید بتوان گفت سیطره ذهنیت شیزوفرنیک بر داستان، مهمترین شاخص ادبیات پستمدرن است. نگارش شیزوفرنیک به این معنا که بین جملات و سیر حوادث داستانی ارتباط روشن و منطقی وجود ندارد. جملات پشتسرهمی که بیارتباط با هم هستند و برخورد با تغییرات ناگهانی که از دیگر خصوصیات این نوع نگارش محسوب میشود. گاهی نویسنده به شگردهایی نظیر نگارش عمودی و افقی به طور همزمان یا فاصلهگذاری غیرمعمول نیز دست میزند تا در پریشان کردن خاطر مخاطب توفیق یابد. با این وصف، خوانش داستانهای پستمدرن کار آسانی نیست؛ داستانی که فقدان مضمون از مهمترین شاخصههای آن است.
اگرچه فهرست کردن مشخصات داستانهای پستمدرن کار سادهای نیست، اما این ویژگیها را در داستانهای پستمدرن میتوان مشاهده کرد. نخست آنکه هیچگونه قانونی برای نوشتن یک داستان پست مدرن وجود ندارد. حتی میتوان گفت که مؤلفههای داستانهای پستمدرن هم بیقاعدگی هستند که در لباس قاعده ظاهر میشوند. ساختارشکنی و قیام علیه هر گونه نظم در داستان، خصلت دیگر این داستانهاست. نویسنده در داستانهای پستمدرن وارد متن شده و با شخصیتها درگیر میشود وگاه با خواننده صحبت میکند. همچنین داستان پستمدرن فیالبداهه است و نویسنده تأکید بر جنبه «نوشتن» اثرش دارد. نویسنده تعهدی درخود برای شخصیتپردازی نمی بیند. از این رو شخصیتها غیرقابل اعتماد، لغزنده و بیشناسنامهاند که نام «شخصیت» را یدک میکشند. خلق دنیاهای جدید ذهنی و وهمی، فاصلهزدایی از گفتگوی درونی و بیرونی، خروج داستان از حیطه داستانی، تکثرگرایی و نبود بدنه اصلی برای داستان، واقعیتگریزی و پوچگرایی، و جابهجایی زمانی و مکانی از دیگر ویژگیهای داستانهای پستمدرن است.
ادبیات داستانی پستمدرن مثل خود واقعیت تاریخی پسامدرن، با موقعیتی متناقض و پارادوکسیکال روبهرو است. این ادبیات از یک سو تجلی از خود بیگانگی بشر معاصر، اسارت در ماشینیسم و کالاگرایی جامعه سرمایهداری مدرن، ابتذال وحشتناک اخلاقی بشر جدید، نسبیانگاری ویرانگر و نابودی سوژه یقینی و اسارت بشر در دنیای تکنوکراتیک تمدن مدرن است.
از نویسندگان پیرو مکتب ادبی پستمدرن میتوان به خورخِه لوئیس بورخِس، ساموئل بِکِت، کورت ونهگات، ریچارد براتیگان، دونالد بارتِلمی، پُل اِستِر، کارلوس فوئنتس، ایتالو کالوینو، هاراکی موراکامی و گابریل گارسیا مارکز اشاره کرد. داستاننویسانی که برخی همه آثارشان و گروهی برخی از داستانهایشان در زمره ادبیات پستمدرن قرار میگیرد.
کورت ونهگات، از جمله رماننویسان آمریکایی بود که شهرت خود را به خاطر زمینههای کاریش در کمدی سیاه، علمی- تخیلی و طنز به دست آورد. رمان صبحانه قهرمانان (۱۹۷۳) یکی از آثار پرفروش او بود که به همراه گهواره گربه (۱۹۶۳) بیش از پیش نام او را بر سر زبانها انداخت. وی درسال ۱۹۹۷ با انتشار رمان لرزه از نوشتن داستان کنارهگیری کرد، اما همچنان به عنوان ستوننویس در روزنامهها فعالیت داشت و تا هنگام مرگ، به موضوعات مختلفی از جمله ابراز تنفر نسبت به دولت جرج بوش پرداخت. در سال ۲۰۰۵، ونه گات بسیاری از مقالاتش را درکتابی به نام «مرد بیوطن» منتشر کرد که به فروش بسیار بالایی دست یافت. او در این کتاب جورج بوش را به دلیل تصمیمات غلط در عرصه سیاست خارجی و همچنین راهاندازی جنگ عراق مورد سختترین انتقادات قرار داد و اطرافیان او را افرادی توصیف کرد که از تاریخ و جغرافی هیچ آگاهی ندارند.
آغاز حرکت پستمدرن را بمباران اتمی شهرهای ژاپن توسط آمریکا میدانند. پس از آن پیامدهای ناخوشایند دیگری مانند جنگ ویتنام، رسوایی واترگیت، شلیک رزمناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران، سقوط برج های دوقلو و پس از آن طرح مسلمانکشی شکل گرفت. تمامی این رویدادها برای مردم آمریکا قابل درک نبود، زیرا در فرهنگ آنان پدیدههای ضد و نقیض در کنار هم قرار میگیرند. خشونت و آرامش یک مفهوم دارد و جنایت به نام صلح و آزادی، و استعمار به نام آزادسازی انسانها از تحجر اتفاق میافتد.
ادامه دارد …
نویسندگان: هدی حاجیان و قدسیه پائینی