در آغاز قرن بیستم، بیش از ۸۰ درصد جمعیت ۹ تا ۵۰ ساله مردم روسیه بیسواد بودند (۱). آموزش و پرورش در روسیه تزاری، مانند تمام کشورهای اروپایی در اختیار قشر مرفه و حاکم جامعه بود. فرزندان اشراف و نجیبزادگان از امکانات آموزشی ویژهای برخوردار بودند تا برای به دست گرفتن پستهای حکومتی آینده آماده شوند (۱).
در اکتبر سال ۱۹۱۷ قدرت به دست لنین و بلشویکها افتاد. آنها خود را پیرو ایدئولوژی مارکسیسم میدانستند، اما از آنجا که این ایدئولوژی، بیشتر یک مسلک حزبی بود و توده مردم با آن بیگانه بودند، مجبور شدند برای مشروعیت بخشیدن به خود زمینههایی را فراهم کنند تا جامعه آن را بپذیرد (۲).
کمونیستها از هر آنچه که به نفوذ افکارشان در میان مردم کمک میکرد، بهره میبردند؛ آنها هنر و رسانه را صرفاً در نسبت با اهداف حزب تعریف میکردند. از دیگر اقدامات کمونیستها برای جامعهپذیری تفکرات سیاسیشان، تأسیس سازمانهایی برای کودکان، نوجوانان و جوانان بود. از طرف دیگر مردمی که در فضای متفاوت دوره تزاری زندگی کرده بودند، آنچنان که مد نظر دولتمردان بود، نسبت به ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم شناخت نداشتند و این نقیصه باید با آموزش جبران میشد. به همین جهت نظام آموزشی جدیدی تعریف کردند، چون به خوبی میدانستند نسل تزاری یا با ایدئولوژی آنها آشنایی ندارند یا نسبت به انتقال آن به نسل بعد متعهد نیستند. بنابراین برای تربیت «افرادی نو برای جامعهای نو» لازم بود ابتدا همه جامعه از سوادی حداقلی برخوردار میشدند تا بتوانند پذیرای نظریات جدید شوند. نظام آموزش همگانی، اولین اقدام رژیم مستقر بود (۲).
اقدام دیگر لنین و حامیانش «تغییر» در نظام آموزش و پرورش بود. جامعه جدید احتیاج به افرادی با تفکرات جدید داشت. به این جهت شوراها (سوویتها) مسئولیت اداره آموزش و پرورش را به عهده گرفتند. به دستور آنان تمام مقررات انضباطی دوره تزاری و امتحانات لغو شد. ارزشیابی نمرهای که بر پایه ارزیابی فردی یکایک دانشآموزان بود، کنار گذاشته شد و مبنا به صورت دستهجمعی یا اصطلاحاً بریگاد صورت میگرفت. دانشآموزان و معلمان میبایست آثار رژیم گذشته را از چهره آموزش روسیه پاک میکردند. در واقع طی ۱۲ سال نخست تأسیس شوروی، هدف از آموزش بیش از آنکه نابودسازی بیسوادی باشد، مبارزه سیاسی و اجتماعی برای از بین بردن آثار رژیم تزاری بود که آن را فئودالی – بورژوایی میخواندند (۱).
سیستم آموزشی جدید عملگرا بود. بنابراین کتابهای درسی دوره تزاری و تکالیف خانه برچیده شدند. با چنین روشی دیگر نگرانی برای کمبود مکان، معلم و کتاب وجود نداشت و میتوانستند تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان را برای آموزش تشویق کنند و از آنها به عنوان ابزاری برای «پروژه تغییر» بهره ببرند. در واقع آموزش و پرورش بیشتر بر جنبه عملی، فنی و پلیتکنیک استوار بود و جنبههای تئوریک آن، بیشتر تعلیمات نظری بود که دانشآموزان را با تفکرات کمونیستی آشنا میکرد. مدرسه وظیفه داشت دانشآموزان را با روحیه جمعگرایی و انترناسیونالیسم آشنا کند (۱). لنین صراحتاً اعلام کرد نظام تعلیم و تربیت باید اخلاق کمونیستی را در دانشآموزان نهادینه کند و نسل جدید بداند که تمام هدف زندگیش ساختن جامعه کمونیستی است. بنابراین طبق دستور، تمامی کتابهای درسی و آموزشی، از کودکستان تا آموزش عالی میبایست از خط مشی رسمی حزب تبعیت میکرد. تا آنجا که حتی در طراحی مسائل ریاضی، ارزشهای مرام کمونیستی لحاظ میشد.
برای مثال یک مسأله ریاضی را به این شکل طرح میکردند: یک «کالخوز» (مزرعه دولتی) تعهد کرد ۳۳۵۰ تن پنبه به دولت بدهد، اما ۴۵۰۰ تن پنبه تحویل داد و سپس ۱/۱۰ دیگر از این مقدار را بر آن افزود. این کالخوز چند تن بیشتر از میزان تعهد خود پنبه تحویل داده است؟ (۲)
در برنامه آموزشی جدید قدرت معلمان به حداقل رسید، دانشآموزان اداره امور مدرسه را به دست گرفتند و در کوبیدن پایگاههای سنتی و هر چه که ممکن بود رنگ و بوی تزاری داشته باشد، آزاد گذاشته شدند. (۱)
وسعت زیاد کشور شوروی، گوناگونی زبان، فرهنگ و خط و حتی فقدان آن در بسیاری از زبانهای رایج، مسأله آموزش همگانی را در آغاز با دشواری رو به رو کرد، به نحوی که مسئولان امر مجبور شدند در دهه نخست برای بیش از ۴۸ زبان، خط ابداع کنند. از دیگر اقدامات وزارت آموزش و پرورش شوروی این بود که اختیارات کلیساها را برای تأسیس مدارس و تعلیم لغو کرد، چون در آموزشهای کمونیستی خدا جایی نداشت. همچنین در ماه می ۱۹۱۸، کلاسهای درس مختلط شد. در جریان هشتمین کنگره حزب نیز در مارس ۱۹۱۹ آموزش همگانی و رایگان تا ۱۷ سالگی اجباری شد (۳).
علاوه بر آن برای آموزش کارگران و دهقانان، فضاهایی مثل کتابخانهها و انستیتوها را در نظر گرفتند و دانشکدههای کارگری موسوم به رابفاکی (Rabfaky) را ایجاد کردند. (۱)
در روز ۲۶ دسامبر ۱۹۱۹، لنین نخستین سند نابودسازی بیسوادی را امضا کرد. بنا بر این قانون، همه افراد ۸ تا ۵۰ ساله میبایست خواندن و نوشتن یاد بگیرند (۳). برای تأمین مکان آموزش، تمام اماکن دولتی و عمومی مانند انستیتوها، کلیساها، باشگاهها، کارخانهها و حتی خانههای شخصی در اختیار مراکز آموزشی قرار گرفت و تمام افراد باسواد کشور ب جز نیروهای مسلح، برای تعلیم بیسوادان و کمسوادان به کار گرفته شدند. علاوه بر آن سازمانی غیر دولتی به نام لیکبِز (Likbez) زیر نظر رژیم کمونیستی تشکیل شد تا تمام فعالیتهای مربوط به سوادآموزی را به عهده گیرد. همچنین بسیاری از روشنفکران در قالب گروههای فرهنگی سوسیالیستی به سوادآموزی پیوستند. ماکسیم گورکی نویسنده برجسته شوروی و ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر صاحبنام روس از جمله این افراد بودند. تحت نظر گورکی کتابهای زیادی با رویکرد کمونیستی برای نوسوادان نوشته میشد و مایاکوفسکیِ شاعر برای مبارزه علیه بیسوادی شعر میسرود و پوسترهای تبلیغاتی نقاشی میکرد. در نتیجه این اقدامات تا سال ۱۹۳۴ بیش از ۹۰ درصد مردم میتوانستند به زبان بومی خود بخوانند و بنویسند. زیر نظر حزب کمونیست، کتابهای درسی به ۵۵ زبان ملل شوروی و ۱۰ زبان بیگانه منتشر میشد (۱).
وقتی استالین رقبای خود را کنار زد و به قدرت رسید، رویه انضباطی سختی را در آموزشگاهها پیش گرفت (۳) و نظم و مقررات از بین رفته در دهه قبل را به مدارس بازگرداند و معلمان رفته رفته قدرت رهبری را در مدارس بازیافتند (۱). با اجرایی شدن طرح آموزش اجباری از سال ۱۹۳۰ و افزایش تعداد دانشآموزان، مشکل تأمین معلمان و کارکنان آموزشی به وجود آمد. بنابراین در کنار آموزش عمومی متوسطه رشته تخنیکوم پداگوژیک یا تربیت معلم را برای تأمین نیروی انسانی آموزشی به وجود آوردند (۳).
از آنجایی که معلمان انتقالدهنده تفکرات و عقاید به دانشآموزان بودند، در برنامههای تربیت معلم، تعلیمات مارکسیستی لنینیستی بیشترین حجم را داشت. علوم مختلف همه از منظر ماتریالیسم دیالکتیک بررسی میشد و هر آنچه غیر از آن بود، برچسب بورژوایی میخورد. (۱)
با شروع جنگ جهانی دوم روند آموزشی کند شد، چرا که تأمین نیروی جنگی در اولویت قرار گرفت. جنگ سیستم رایگان آموزش و پرورش را هم تغییر داد، به طوری که برای دانشآموزان سه سال آخر متوسطه و دانشجویان، شهریهای مقرر شد. البته برای دانشجویان آکادمی نظامی، تئاتر ملی و موسیقی استثنا قائل شدند. (۳) از دیگر اتفاقات دوره جنگ، انحلال دانشکدههای کارگری در سال ۱۹۴۳ بود، آن هم با این توجیه که رسالت تاریخی آنها به پایان رسیده است. علاوه بر این در دورههای ابتدایی و متوسطه دانشآموزان دختر و پسر از هم جدا شدند. هر چند ۱۱ سال بعد نظام آموزشی شوروی دوباره به شیوه مختلط بازگشت. (۱)
در سال ۱۹۵۸ خروشچف نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی طرح نوسازی و گسترش آموزش را به کمیته مرکزی حزب داد که در همان سال به اجرا گذاشته شد. هدف از طرح این بود که بین فعالیتهای آموزش متوسطه و آموزش عالی با سازندگیهای اجتماعی اقتصادی و زندگی عملی رابطه مستقیم برقرار کنند. اهمیت این موضوع برای حزب کمونیست آنقدر زیاد بود که در سال ۱۹۶۴، ۳۷ درصد از سهم کل بودجه را به فعالیتهای فرهنگی اختصاص دادند. از دیدگاه ایدئولوژیکی، انسان شوروی پیش و بیش از خانواده، به جامعه تعلق داشت (۱). این جامعه بود که تشخیص میداد افراد خود را چگونه تربیت کند.
به همین جهت کودکستانهای شوروی به انواع و اقسام تجهیزات، از وسایل بازی تا ابزار آموزشی، پرورشی و ورزشی مجهز شدند. طرح آموزشی پرورشی کودکستانها نیز که بر اساس تقویت روحیه جمعگرایی در آنها تنظیم شده بود اولبار در سال ۱۹۶۲ ارائه و پس از سه سال اجرای آزمایشی و اعمال اصلاحاتی در آن تداوم یافت (۱).
در اتحاد شوروی، از آموزش عملی و پلیتکنیک، در سالهای نخستین انقلاب به شدت پشتیبانی میشد، اما از ۱۹۳۱ تا حدود ۱۹۵۸ بهای کمتری به آن داده شد. در ۱۹۵۸ و با سر و صدای زیاد دوران خروشچف، آموزش پلیتکنیک دوباره زنده و مد شد. پس از برکناری خروشچف توجه به آموزشهای عملی و پلیتکنیک مجدداً کاهش یافت (۴).
مبانی تعلیم و تربیت شوروی بر پایه جهانبینی ماتریالیسم دیالکتیک استوار بود. میخائیل کالینین، نادژدا کِروپْسْکایا، آنتون ماکارِنکو، از جمله افرادی بودند که به تکوین و تدوین تئوریهای انقلاب آموزشی و پرورشی کمک کردند. (۱).
اتحاد جماهیر شوروی، با جدیت از آموزش پشتیبانی میکرد تا مشکلات سیاسی، اقتصادی و اخلاقیش را حل کند و شکل آموزشش، خیلی زود به دیگر کشورهای کمونیستی تحمیل شد و دیگر کشورهای کمونیستی، سیستمهای آموزشیشان را با الگوسازی و پیروی از مدلهای شوروی بازسازی کردند (۴).
نویسنده: فاطمه ابوالحسنی
منابع:
- داور، شیخاوندی؛ آموزش و پرورش در شوروی؛ تهران؛ نشر و پخش کتاب؛ ۱۳۵۲
- ایمان، محمد تقی؛«جامعه پذیری سیاسی»؛ جامعه شناسی کاربردی؛ پاییز ۱۳۶۹ – شماره ۳ ISC ؛ صفحه ۸۱
- یاشار دارالشفاء و پیام حیدر قزوینی؛ «آموزش و پرورش در شوروی»؛
- جونگ ها یون؛ مهدی بهلولی؛ «تاریخ آموزش و پرورش در کشورهای کمونیستی»؛
واقعا بینظر بودن…سیستم اموزشی خیلی جالب و بینظیر و قوی داشتن واقعا بی انصافی بگید رژیم کمونیسم…خودتون گفتیم اموزششون شورایی اداره میشه…همهی اماکن دولتی و عمومی مکان اموزش بوده…۵۵زبان بومی و ۱۰ زبان خارجی تدریس میشده…اموزش عملی بوده و نمره دهی تیمی…این سیستم اموزشی و نوین هست نه سیستم کهن چند صد سالهی حال حاظر که یه پروزکتور گذاشته و میگه نوین