کلیپ تصویری حاضر به معرفی کوتاه کشور الجزایر و مروری بر تاریخ آن (تا پیش از انقلاب الجزایر)، میپردازد.
کشور الجزایر پهناورترین کشور قارهٔ آفریقاست که با مساحت ۲٬۳۸۱٬۷۴۱ کیلومترمربع در شمال این قاره واقع شده است. الجزایر دهمین کشور پهناور دنیاست که با کشورهای مراکش در غرب، موریتانی در جنوب غربی، لیبی در شرق و تونس در شمال شرق آن، «مغرب عربی» را در حاشیهٔ جنوبی مدیترانه تشکیل دادهاند.
این کشور دارای منابع و معادن فراوانی همچون فلزات، نفت، گاز و محصولات مختلف کشاورزی اعم از حبوبات، مرکبات ،گندم، جو و انگور است. طبق آخرین آمار رسمی اعلام شده در سال ۲۰۱۶، 99 درصد از جمعیت 40 میلیونی کشور الجزایر، مسلمانان سنی مالکی مذهب هستند و تنها یک درصد را اقلیتهای یهودی، مسیحی و دیگر مذاهب تشکیل میدهند.
سرزمین الجزایر از عهد باستان تا کنون فراز و نشیبهای بسیاری را به خود دیده است و تمدنهای مختلفی در آن پدیدار شدهاند. از این رو الجزایر را در تاریخ و فرهنگ میتوان کشوری غنی دانست. هرچند بروز و ظهور تمدن فینیقیها، کارتاژها، وندالها و رومیها در این منطقه بر ساکنین بومی الجزایر یا همان بربرها بی تأثیر نبوده است، اما الجزایریها بیشترین تأثیر را از اسلام پذیرفتهاند چرا که تنها پس از ورود اسلام است که زبان عربی جایگزین زبان «آمازیغی» که زبان بربرهاست میگردد و فرهنگ و دین مردم به اسلام تغییر میکند.
الجزایر توسط عقبه بن نافع در قرن هفتم میلادی هنگام خلافت معاویه به اسلام گروید و قریب به یک قرن تحت سیطرهٔ خلفای اموی اداره میشد. اما از زمانی که عباسیان در شرق جهان اسلام جایگزین امویان شدند تا قرن شانزدهم که خیرالدین بارباروسا الجزایر را برای ممانعت از دستاندازی قدرتهای استعمارگر غربی همچون اسپانیا ضمیمهٔ خاک عثمانی کرد. بخشهایی از محدودهٔ الجزایر دارای حکومتهای مستقل اسلامی اعم از رستمیه، اغالبه، مرابطون، موحدون و دیگر حکومتها بود و بخشهایی از آن تحت سیطرهٔ عباسیان و یا خلفای فاطمی قرار داشت. حمایت عثمانی از الجزایر سه قرن تداوم داشت اما سرانجام با اشغال الجزایر توسط فرانسه در قرن نوزدهم خاتمه یافت.
با توجه به روند رو به زوال عثمانی، تقابل اسلام و غرب وارد مرحلهٔ جدیدی شد و فرانسه آرزوی دیرینهٔ غرب را با اشغال الجزایر در سال 1830 میلادی جامهٔ عمل پوشاند و این آغاز هژمونی غرب بر دریای مدیترانه گردید.
فرانسویان علی رغم حملههای متعددی که در خلال قرنهای شانزدهم تا نوزدهم به الجزایر داشتهاند، پس از اشغال، تلاش کردند واقعیت را وارونه کرده و دلایلی واهی برای اشغال بتراشند.
دوران استعمار در الجزایر مقارن با تغییرات پی در پی در حاکمیت فرانسه بود اما این فراز و نشیبها تغییری در عملکرد استعماری فرانسه ایجاد نکرد.
حضور نظامی، کشتار، سرکوب، تصاحب اموال و زمینها در این دوران توسط عمال فرانسوی و صاحب منصبان خودفروختهٔ داخلی، کشور را در فقر، جهل و تفرقهای بیسابقه فروبرد. البته مقاومتهایی هم توسط مسلمانان بومی الجزایر در مناطق مختلف انجام گرفت که مهمترین آنها مقاومت امیر عبدالقادر در سالهای اولیهٔ اشغال بود که علی رغم امضای سه معاهده با فرانسویان فرجامی جز تسلیم نداشت.
نفوذ فرهنگی استعمار فرانسه چنان موجب استحالهٔ هویت ملی و دینی مردم الجزایر شد که حتی پس از خروج اشغالگران در سال ۱۹۶۲، سیطرهٔ زبان فرانسه بر الجزایر همچنان باقی ماند.
دگرگونی ارزشهای مردم الجزایر تا آنجا پیش رفت که از میان 173 هزار سرباز الجزایری در جنگ جهانی اول،87 هزار نفر داوطلبانه به دفاع از منافع فرانسه پرداختند که در این راه 48 هزار نفرشان کشته شدند. در جنگ جهانی دوم نیز علی رغم اشغال فرانسه توسط آلمان و شکسته شدن هیمنهٔ این قدرت استعماگر باز هم سربازان الجزایری در جنگ شرکت کرده و در شکست دادن آلمان سهیم شدند و به همین مناسبت در ۸ می 1945 جشنی برگزار کردند. فرانسویان برافراشته شدن پرچم الجزایر را در این جشن برنتافته و شادی مردم الجزایر را به خاک و خون کشیدند و قریب به 45 هزار نفر را قتل عام کردند. این آغازی بر زبانه کشیدن شعلههای آتش انقلاب در الجزایر بود.